گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد شانزدهم
[سوره الأنفال ( 8): آیات 15 تا 32 ] ....



ص : 70
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ ( 15 ) وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَۀٍ فَقَدْ
باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِ یرُ ( 16 ) فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِ نَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی وَ لِیُبْلِیَ
الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 17 ) ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرِینَ ( 18 ) إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ وَ إِنْ تَنْتَهُوا
( فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئاً وَ لَوْ کَثُرَتْ وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ ( 19
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ ( 20 ) وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ ( 21 ) إِنَّ
شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ ( 22 ) وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ ( 23 ) یا
( أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ( 24
وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً لا تُصِ یبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَ اصَّۀً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ ( 25 ) وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْ عَفُونَ فِی الْأَرْضِ
تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْ رِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 26 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ
الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 27 ) وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَۀٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ( 28 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ
( آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ( 29
وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوكَ أَوْ یَقْتُلُوكَ أَوْ یُخْرِجُوكَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ ( 30 ) وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ
آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ ( 31 ) وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا
( حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ ( 32
، ص: 73
[سوره الأنفال ( 8): آیه 15 ] .... ص : 73
اشاره
صفحه 50 از 180
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ ( 15
ترجمه و شرح .... ص : 73
خداوند متعال در این آیه شریفه مسلمین را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد وقتی که در میدان نبرد با انبوه کافران و افراد
لشگر آنان رو برو شوید استقامت داشته باشید و در خاطر تزلزل نداشته و با آنها هرگز پشت ننموده و راه فرار پیش نیگیرد و منهزم
نشوید. اینک میفرماید:
اي کسانی که به خدا و رسولش ایمان آوردهاید زمانی که به ببینید کافران در میدان حرب به شما مقابل شدند و با ارامی جلو
میآیند بر شما واجب است که به آنها پشت نکنید و از برابر آنها فرار نکنید هر چند شماره آنها زیاد وعده شما کم باشد بلکه ثابت
( قدم بایستید و با آنها بجنگید زیرا خدا با شماست و بر ضد آنهاست. ( 15
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 73
اي گروه مؤمنان بر کافران چون رسید آنگاه کابنو هندهان
آنچنان کز غایت پیوستگی از میانشان راه رستگی
پس بر ایشان پشت نارید از گریز گرچه بس باشید اندك در ستیز
(15)
، ص: 74
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 74
قوله تعالی: إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً ...
کلمه زحفا یعنی نزدیک شدن بتدریج یا حرکت بر شکم مانند مار یا حرکت بر نشیمن مانند کودك، یا بسنگینی راه رفتن و گامها
را متصل و نزدیک بیکدیگر برداشتن راغب نوشته اصل آن برخاستن است با کشیدن پا مانند طفلی که هنوز نمیتواند راه برود و
مثل شتري که خسته شده است. و کلمه زحف به معناي جهاد و رو برو شدن با دشمن نیز بکار رفته است.
نهایه آن را در حدیث اللهمّ اغفر له و ان کان فرّ من الزحف آن را جهاد معنی کرده است.
زمخشري نوشته:
زحف به معنی لشگر است و جمع آن زحوف است.
طبرسی نقل کرده که زحف جماعتی است که بسوي دشمن حرکت میکنند. و این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
قوله تعالی: فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ.
کلمه دبر یعنی عقب و پشت چنانکه در سوره یوسف میفرماید:
وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ، یعنی پیراهن یوسف را از عقب درید و جمعش ادبار است چنانکه میفرماید:
یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ یعنی میزنند به رویهاي آنها و پشتهایشان ادبر یعنی پشت کرد چنانکه میفرماید:
صفحه 51 از 180
وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ، یعنی سوگند به شب آنگاه که پشت کند. دابر یعنی ، ص: 75
نسلی که از عقب میآید چنانکه میفرماید:
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا پس نسل آنها که ستم کردند قطع شد. تدابر یعنی بهم پشت کردن چنانکه حضرت علی علیه السّلام
میفرماید:
یعنی بهم پشت نکنید همه بندگان خدا و با هم برادر باشید. « لا تدابروا و کونوا عباد اللّه اخوانا »
تدبیر یعنی بدنبال کاري افتادن و آن را دنبال کردن چنانکه میفرماید:
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ یعنی در کارها تدبیر میکند.
تدبر یعنی فکر و مطالعه و تأمل چنانکه میفرماید:
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها، یعنی آیا پس در قرآن مطالعه نمیکنند یا بر دلهاشان قفل خورده.
، ص: 76
[سوره الأنفال ( 8): آیه 16 ] .... ص : 76
اشاره
( وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَۀٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ ( 16
ترجمه و شرح .... ص : 76
این آیه کریمه مبنی بر تهدید است و بیان میکند هر که در جبهه جنگ با کفار تزلزل بر او رخ دهد و از پایداري و استقامت
بازماند و به دشمن پشت نماید و از صحنه جنگ فرار کند بطور حتم بسوي غضب آفریدگار بازگشته است و جایگاه او دوزخ و
شعلههاي آتشین است و چه بسیار محل دشواري است. جز گروهی از مسلمانان که بمنظور بکار بردن رمز پیروزي و غلبه بر دشمن
و نیرنگ بر حریف خود بسوي جبهه دیگر از صحنه جنگ توجه نمایند و به قتال ادامه دهند. و یا تغییر جبهه بمنظور آن باشد یا
گروهی از افراد لشگر همدست شود بهتر بتواند به دشمن چیره شده، به جنگ ادامه دهد. در این دو صورت میتواند از محلی به
جبهه دیگر از صحنه انتقال یابد و رمز فتح و پیروزي را بدین وسیله بکار بندد. اینک میفرماید:
هر کس در این روز و در چنین موقعی پشت به دشمن کند و از برابر او فرار کند و از قتال با آنها بترسد دچار خشم خدا خواهد بود
و جایگاه او دوزخ است و دوزخ بد فرجامی و بد گذرگاهی است مگر از مکانی بمکانی ، ص:
77
برود تا موقف بهتري براي قتال و جدال تهیه کند. که از موقف اولی براي زدن دشمن اصلح باشد. یا از جنگ کناره کند تا دشمن
خیال کند او قرار میکند و چون حریف را از همراهان او دور دید برگردد و به او حمله کرده او را بکشد یا کناره کند یا بدسته
دیگري از مسلمین منضّم گشته و با کمک آنها بجنگد و غیر از این دو سه حال اگر جنگ را رها کند و فرار کند محقّق است که
( گرفتار غضب خدا خواهد گشت. ( 16
صفحه 52 از 180
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 77
وانکه پشت آرد بکافر روز رزم جز که گردد منحرف بر ساز و حزم
یعنی از سوي رود سوي دگر از حضانت یا ظهور کرّ و فرّ
یا به سوي قوم خود جوید پناه خویش را تنها چو بیند در سپاه
رو به قوم حق کند هر تو بتی هم بسردار سپاه از حاجتی
جز بدین وجه ار کند بر خصم پشت نیست او را غیر محرومی به مشت
باز گردد پس بخشمی از خدا شد جهنم بازگشت او را و جا
(16)
، ص: 78
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 78
قوله تعالی: أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَۀٍ.
فئۀ یعنی گروه و دسته. و به گروهی گفته میشود که پشت بر پشت هم داده یکدیگر را کمک کنند.
اقرب الموارد نوشته:
تاء آن عوض از یاء است که اصل آن فأي است. و از کلیّات ابو التجاء نقل کرده: فئۀ جماعتی است که در یاري به یکدیگر رجوع
کنند. ناگفته نماند این در صورتی است که فئۀ را از فیء بگیریم که به معنی رجوع است.
راغب نیز به این معتقد است. چنانکه در آیه 249 میفرماید:
کَمْ مِنْ فِئَۀٍ قَلِیلَۀٍ غَلَبَتْ فِئَۀً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ.
یعنی چه بسیار گروه کمی که به اذن خدا بر گروهی بسیار غلبه کرده است.
، ص: 79
[سوره الأنفال ( 8): آیه 17 ] .... ص : 79
اشاره
( فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 17
ترجمه و شرح .... ص : 79
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان فرموده از نظر اینکه جنگ در سرزمین بدر با بزرگان قریش و انبوه لشگر آنان نخستین
جبههاي است که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پدید آورد و صحنهاي است که مبارزه دین اسلام و توحید را با دنیاي
صفحه 53 از 180
شرك و کفر نمایش داد و بر حسب نظام تدبیر آفریدگار آینده درخشان دین اسلام را در آن صحنه به جهانیان ارائه میدهد، بر این
اساس ساحت آفریدگار بوسائل غیر عادي و نیروهاي غیبی در این صحنه فتح و پیروزي را نصیب رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم و مسلمانان فرمود.
زیرا با قلّت افراد مسلمانان و بدون تجهیزات جنگی که فقط یک یا دو اسب سواري و چند شتر و چند شمشیر در اختیار داشتند
معذالک بر لشگري انبوه که یک هزار نفر مسلح و مجهز بودند غلبه نموده فتح و پیروزي نصیب آنان شد.
بر حسب روایات رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به علی بن أبی طالب علیه السّلام دستور فرمود که از خاك و ریگ بیابان
قبضهاي گرفته به وي بدهد، رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله آن خاك و ریگ را بسوي کفّار قریش افشاند و از نظر اثري که در
، ص: 80
دیدگان آنان گزارد همه را از مقاومت و پافشاري در جنگ باز داشت.
بدیهی است افشاندن قبضهاي از خاك و ریگ بسوي گروهی انبوه که سبب شکست و مغلوبیت آنان گردد، جز نیروي غیبی و
مشیّت آفریدگار نخواهد بود. افعال و حرکات بشر از نظر احاطه قیومیت به به پروردگار نسبت داده میشود و حرکات مباشري از
نظر تملیک آفریدگار به فاعل نزدیکش نسبت داده میشود نه به آفریدگار زیرا ساحت او منزه از عوارض جسمانیت است و وجود
دادن بفعل و علل اعدادي آن حقیقتا به آفریدگار نسبت داده میشود نه بفاعل نزدیک آن و در مورد افشاندن قبضهاي از خاك و
ریک بسوي کفار قریش از نظر تشریف به آفریدگار نسبت داده شده و از رسول گرامی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سلب شده
است، از جمله رعب و هراس دلهاي کفار قریش را فرا گرفت، این وسایل غیبی مسلمانان را کمک نمود. زیاده بر فرشتگان که
بمنظور کمک و تقویت قلوب مسلمانان نازل شده بودند بدین جهت ساحت آفریدگار قتل بزرگان قریش را و همچنین فتح و
پیروزي در این صحنه را از نظر تشریف بخود نسبت داده و نیز افشاندن خاك و ریگ را بسوي کفار قریش بخود استناد داده است
این نمونه و مسطورهاي است که آفریدگار براي همه کمک و پشتیبان دین اسلام و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خواهد
بود و مژدهاي است به اینکه دعوت دین اسلام و نداي پیامبر گرامی در جهان ادامه مییابد و طنین آیات قرآنی اقطار جهان را فرا
خواهد گرفت. اینک میفرماید:
شما اي گروه مسلمانان و فاتحان روز بدر اگر افتخار میکنید که در آن روز شما کافران را کشتهاید یا اسیر کرده و یا فراري
دادهاید و به شهامت خودتان میبالید شما آنها را نکشتهاید بلکه خداوند آنها را کشت و ، ص:
81
خداست که شما را پیروزي داد و قوت قلب به شما عنایت فرمود و در دل آنها از شما رعب افکند و تو هم اي رسول ما که مشت
ریگی گرفته و بسوي کفار پاشیدي و در چشم و دهان آنها جاي گرفت و مؤمنان آنها را تعقیب کرده بر آنها فایق شدند. تو آن
مشت خاك و ریگ را بسوي آنها نپاشیدي و نیفکندي آن موقعی که پاشیدي و افکندي بلکه خداست که آن خاك و ریگ را
بطرف آنها پاشید و اسباب عجز و فرار آنان شد و خداوند تمام این کارها را کرد براي اینکه بر کافران حجّت خود را قائم گرداند و
رسول خود را مؤید و بر دشمن پیروزي دهد هر چند امکانات حربی مختلف و عدّه و عدّه دشمن بچربد و براي اینکه مؤمنانی را که
از دارائی و دیار خود جدا مانده و براي نصرت دین خدا از زندگی خود صرف نظر کرده بودند اعطاء نیکوئی کند و غنیمت و
( نصرت و شوکتی احسان فرماید زیرا خداوند بهر دعا و گفتاري شنوا و بهر نیتی داناست. ( 17
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 81
صفحه 54 از 180
از ثبات مؤمنینی پاك صدر منهزم گشتند اعدا روز بدر
از صنادید قریشی اندر نبرد کشته شد در بدر پس هفتاد مرد
هر کسی میگفت بهر افتخار من فلان را کشتم اندر کار زار
پس نکشتید آن جماعت را شما لیک حقشان کشت در وقت غزا
، ص: 82
زان که نصرت بر شما داد از سروش کرد هم تشجیعتان بر قلب و هوش
هم نیفکندي تو خاك اي مصطفی سوي اعدا بلکه افکند آن خدا
مشت خاکی را نبود آن وزن و شان که رود بر چشم جمله دشمنان
تا شوند ایشان بخود مشغول و پس زان گره بگشد مر هفتاد کس
مشت خاکی را گرفت احمد بدست سوي دشمن ریخت از بهر شکست
رفت آن یکجا بچشم و حلقشان پس بخود مشغول کرد از خلقشان
مشت خاکی را نباشد این اثر تو مشو پس غافل از عجز بشر
تو نیفکندي چو افکندي ز کف خاك کافکند حق بر هر طرف
یا نیفکندي تو رعب اندر قلوب بلکه آن افکند کشاف الکروب
یا مراد از رمی طعن است از نبی که فکند اندر احد خود بر ابی
یا که آن رمیه است کافکند او بزود روز خیبر جانب حصن یهود
کشت مردي را و رعبی اوفتاد در یهودان وان بد از ربّ العباد
، ص: 83
اهل تحقیق اندر این معنی فزون هستشان گفتارها از هر نمون
گوید آن کو صاحب تأویل بود بر فنا حق بر صحابه ره نمود
گفت کشت آن خرقه را حق فی شما تا برند از حال خود ره بر فنا
چو پیامبر باقی باللّه بود سلب فعل از وي به فعل او نمود
کرد سلب از ما رمیت آن راز وي بود پس در اذ رمیت اسرار حی
فعل را یعنی بوي منسوب کرد اندر آن حینی کز او مسلوب کرد
چون تو افکندي خدا افکند آن فعل تو فعل وي است اندر نشان
هر چه تو آن را کنی حق کرده است و آن ز چشم مردمان در پرده است
تا عطا بر مؤمنان را بدهد او هم ز نزد خود عطائی بس نکو
آن بلا آمد حسن که بی فسوس فانی ایشان را نماید از نفوس
یا که آن باشد که بیند مبتلا مبتلی را باز در عین بلا
حق سمیع است او دعاء را بشنود هم علیم از هر نیت هر نیک و بد.
(17)
، ص: 84
صفحه 55 از 180
شأن نزول .... ص : 84
به نظر مجاهد نزول این آیه چنین است وقتی که در جنگ بدر کفار روي بفرار گذاشتند و مسلمین بر آنها پیروز شدند عدهي
کشتند و عدهاي را اسیر نمودند و مسلمین میپنداشتند که با نیروي خویش به چنین پیروزي نایل گشتهاند و روي همین گمان
بیکدیگر میگفتند من فلانی را کشتهام و دیگري میگفت من فلان را کشتهام. سپس این آیه نازل گردید و به آنها فهمانید که
بدانند ظفر و پیروزي مزبور از ناحیه آنها نبوده بلکه خداوند آنها را کشته و اسیر مسلمین گردانیده است.
تفسیر کشف الاسرار نیز همین شان نزول را نوشته است:
اغلب مفسران نوشتهاند شان نزول آیه این است پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در جنگ حنین مشتی از ریگ بیابان گرفت
و بمشرکان فرمود: روي شما زشت و چشمان شما کور شود و آن ریگها را بسوي آنان پرتاب کرد چشمی از مشرکان باقی نماند
مگر اینکه آن ریگها داخل آن گردید.
حکیم بن خرام نوشته:
در جنگ بدر صدائی از آسمان بگوش رسید مانند صداي ریگهائی که بر طشت برخورد کند پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم مشتی ریگ بطرف مشرکان پرتاب کرد و آنان شکست خوردند و فراري شدند خداوند در این مورد این آیه را نازل فرمود: وَ
ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی
، ص: 85
[سوره الأنفال ( 8): آیه 18 ] .... ص : 85
اشاره
( ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرِینَ ( 18
ترجمه و شرح .... ص : 85
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان فرموده که بر حسب نظام تدبیر آفریدگار حیله و نیرنگ بتپرستان را بیهوده فرماید و اهل
ایمان را بر کفار و مشرکان ظفر و غلبه دهد و نیرومندان و مردان شجاع آنها را به هلاکت افکند و اشراف و بزرگان آنان را به
اسارت در آورد. اینک میفرماید:
و این کردار خداي شما بود از کشتار و رمی و اعطاء حق که به عمل آمد و خداست که کید و حیله و مکر کافران را پست و
ضعیف گردانید که نسبت به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و یارانش قصد حمله داشتند پیش از آنکه آنها خود را آماده
کرده باشند. و خدا کید آنها را بخودشان برگردانیده مطرود و منکوب و فراري گشتند.
(18)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 85
صفحه 56 از 180
کار این باشد که دیدید از فنون کاهل حق غالب بباطل گشت چون
سست سازنده است خلاق البشر مکر و حیلت کافران را سر بسر
(18)
، ص: 86
[سوره الأنفال ( 8): آیه 19 ] .... ص : 86
اشاره
إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئاً وَ لَوْ کَ ثُرَتْ وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ
( الْمُؤْمِنِینَ ( 19
ترجمه و شرح .... ص : 86
آیه مبنی بر تهدید بتپرستان است که از ساحت آفریدگار درخواست فتح و پیروزي نمودند، آفریدگار فتح و غلبه را نصیب دین
اسلام فرمود و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مسلمان را بر بتپرستان مسلط نمود و مشرکان را بهلاکت افکند سپس
میفرماید:
اگر چنانکه از کفر و عناد برگردید و بدین اسلام در آئید و از مبارزه با رسول گرامی خودداري نمائید براي شما بهتر است و
سعادت خواهید یافت و اگر بکفر و لجاج خود ادامه دهید آفریدگار نیز حیله و نیرنگ شما را بی اثر و بیهوده نموده بتپرستان را
نیز ذلیل و سرکوب خواهد فرمود و کثرت جمعیت و زیادي سپاه براي پیشرفت شرك و مرام بتپرستی در جهان فائدهاي نخواهد
داشت و از نشر دین اسلام هرگز جلوگیري نتوانند نمود.
ایمان و رابطه اعتقادي نسبت به ساحت آفریدگار سبب ولایت آفریدگار نسبت به اهل ایمان خواهد بود زیرا ایمان و انتقاد عبارت
از پذیرش امر و نهی و قبول ولایت آفریدگار بر اهل تقوي میباشد و هر چه درجات ایمان و تقوي کاملتر باشد. اعمال ولایت
آفریدگار نسبت به اهل ایمان زیاده خواهد ، ص: 87
بود. و آفریدگار بقدر خلوص و تقواي آنان با آنها کمک خواهد نمود.
اینک میفرماید:
اي مشرکان! و اي کفار مکّه و قریش! شما که طلب فتح و پیروزي میکردید دیدید که پیروزي آمد و نصیب آن دستهاي شد که
طرف میل و محبت ما بود و اگر شما دست از کفر و قتال بردارید، این انتها و امتناع براي شما خیر است و صلاح شما در آن است و
اگر بر گردید به قتال با مسلمانان، ما هم بر میگردیم و به آنها کمک و نصرت میدهیم و جماعت شما هر قدر بسیار هم باشد،
سودي به شما نمیرساند و دفع ضرري از شما نخواهد کرد و بدانید که خداوند با مؤمنان است و آنها را حفظ میکند و نصرت
میدهد و بر شما مسلط میسازد.
(19)
، ص: 88
صفحه 57 از 180
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 88
در دعا بو جهل میگفت اي خدا زین دو فرقه دوست داري هرکرا
نصرت آن داده که میباشد احب مزد تو در دین و توحید و طلب
آمد آیت پس که ان تستفحوا گر طلب کردید نصرت را از او
پس بیامد فتح آن دین بر شما کو بود فاضلتر اندر نزد ما
ایستید ار یا ز باقی ماندگان از معاوات رسول پاك جان
پس شما را آن ز هر ره بهتر است همچنین بر خیر دارین اظهرست
گر شما گردید باز از حربشان ما به نصرت باز گردیم آن زمان
دفع نکند اجتماع و اتفاق از شما هیچ از عقوبتهاي شاقّ
گرچه باشد آن جماعت بی شمار زان که حق با مؤمنین دستست باز
نصرت ایشان را بود چند از عدو در در عدد باشند افزون رو برو
یا که ان تستفتحوا در انتساب خود بسوي مؤمنان باشد خطاب
، ص: 89
زان که میگفتند یا خیر البشر کن طلب از بهر ما فتح و ظفر
گفت میبودند قومی بیش از این کز عدو دیدند خواریها بدین
تا ز یمن بندگی و پیروي وز شکیبائی شدند آنسان قوي
تا که تنها یک سواري بر ثبوت میشد از صنعا بسوي حضرموت
وز کسی جز حق نترسید آن سعید گوسفند از گوسفندي کی رمید
همچو ایشان گر شوید اندر صفت آنچنان گردید هم در عاقبت
پس فرستاد آیت ایشان را خدا فتح گرمی خواستید از حق شما
پس رسید آن فتح و باز ایستید از کسالتها که میگردد پدید
یا ز ترك امر و فرمان رسول بهتر آن است مر شما را در قبول
از تخلّف یعنی ار باز ایستید بهتر است آن مر شما را بر مزید
عود بر آن ور کنید از اختیار بر شما هم باز گردیم از قرار
پس شما را سود ندهد اجتماع هر چه گیرید آن شود رنج و صداع
(19)
، ص: 90
شأن نزول .... ص : 90
تفسیر روح الجنان و کشف الاسرار سبب نزول این آیه را چنین نوشتهاند:
ابو جهل در روز جنگ بدر گفت: خدایا هر که از میان ما فاجرتر و قاطعتر در رحم و خویشاوندان است فردا او را منکوب بنما.
صفحه 58 از 180
سپس این آیه نازل گردید: و دعاي ایشان را بر خودشان شنوانیده و مستجاب نمود. زیرا فرداي آن روز ابو جهل بدست دو نفر بنام
عوف و مسعود که با یکدیگر برادر بوده و از فرزندان عفرا بشمار میآمدند منکوب گردید، چنانکه از عبد اللّه بن ثعلبۀ بن صغیر
هم روایت مزبور نقل شده است.
سدّي و کلبی گفتهاند وقتی که مشرکین از بیرون میآمدند، قبل از آمدن بخانه کعبه رفتند و خود را بیاویختند و چنین گفتند بار
خدایا! از این دو دسته که با یکدیگر جنگ میکنند آن را که در نزد تو محبوبتر و فاضلتر و راه یافتهترند پیروز گردان و خداوند
رسول خویش را در این جنگ پیروز گردانید. چنانکه یک چنین استجابت دعائی در باره ابو جهل در شأن و نزول آیه 9 این سوره
نیز آمده است.
مجمع البیان نیز این شأن نزول را نوشته است.
، ص: 91
[سوره الأنفال ( 8): آیه 20 ] .... ص : 91
اشاره
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ ( 20
ترجمه و شرح .... ص : 91
خداوند متعال در این آیه شریفه مسلمین را با تأکید مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که دعوت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم را به جنگ و مبارزه با بتپرستان بپذیرند و از فرمان و دستور او تخلف ننمائید در حالی که اوامر و نواهی او را
میشنوید. البته اطاعت از فرمان خدا بر همه لازم است چه مؤمن باشد و چه کافر لکن از آنجا که مخاطبین پیامبر اکرم صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم و شرکت کنندگان در برنامههاي تربیتی او مؤمنان بودند، لذا روي سخن در اینجا با مؤمنان است. در حالی که
اوامر و نواهی او را میشنوید، بدانید که به صلاح دین و دنیاي شما خواهد بود. اینک میفرماید:
اي کسانی که متصف بصفت ایمان هستید فرمان خدا و رسولش را در آنچه امر و نهی میکند اطاعت کنید و از او رو گردان نشوید
( و از امر به جهاد و بذل مال و غیره اعراض نکنید و حال آنکه دعوت او و مواعظ و زواجر را در قرآن و حدیث میشنوید. ( 20
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 91
هم بر این معنی مویّد باشد این کاي گروه مؤمنان و اهل یقین
از خدا فرمان برید و از رسول رو نگردانید ز امرش در قبول
وانگهی کز من شما میشنوید آنچه فرمایم بقرآن مجید
(20)
، ص: 92
صفحه 59 از 180
[سوره الأنفال ( 8): آیه 21 ] .... ص : 92
اشاره
( وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ ( 21
ترجمه و شرح .... ص : 92
خداوند متعال بار دیگر مسلمانان را تهدید نموده از اینکه بظاهر دعوي اسلام نموده و از قرآن و دستور رسول اکرم صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم تخلف نمایند همچنانکه گروهی که در مکّه دین اسلام را پذیرفته بودند، ولی در اثر نفاق و تهدید کفّار قریش با آنها
همراهی نموده در جنگ بدر شرکت نمودند.
اینک میفرماید:
و مانند کسانی مباشید که گفتند شنیدیم و پذیرفتیم و حال آنکه نمیشنوند و نمیپذیرند و مانند کفّار که گفتند: سمعنا و عصینا و
( مانند منافقان که بزبان ادّعاي سماع و قبول میکنند و در باطن کافراند و تکذیب میکنند. ( 21
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 92
مثل آنان هم مباشید از خطا که بگفتند این شنیدیم از خدا
و آنگه ایشان نشنوند از فهم و هوش نی بهم لا یسمعون دارند و گوش
(21)
ار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 16 ، ص: 93
[سوره الأنفال ( 8): آیه 22 ] .... ص : 93
اشاره
( إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ ( 22
ترجمه و شرح .... ص : 93
خداوند متعال در این آیه شریفه بتپرستان را در اثر جهل و عناد با آفریدگار رو کفران نعمت به این که چرا ادراك و شعور خود
را بکار نمیبرند و در مقام تفکر بر نمیآیند، آنها را از خطرناکترین درندگان معرفی نموده و بیان میفرماید:
ضرر و زیان آنها براي بشر بیشتر از هر نوع درندّهاي است که نه گوش شنوا دارند و نه زبان گویا و نه عقل و درك بلکه کر و لال
صفحه 60 از 180
و بی عقلند.
اینک میفرماید:
حقا بدترین و بی سودترین و بدبختترین جنبندگان و روندگان در روي زمین نزد خداوند کر و گنگهائی هستند که تعقل
نمیکنند و از خود بی بهرهاند بگوش خود حق را نمیشنوند که از آن پیروي کنند و از موعظه نیکو عبرت نمیگیرند که به آن
عمل نمایند و لذا کسی که جهاز سامعه را براي آنچه جهت آن خلق شده است، استخدام نکند. چنان است که فاقد آن باشد و
بنابراین از حق و خیر و هدایت و فلاح کر است و کسانی که حق را نمیگویند، گوئی آنان حسّ سخنگوئی را از دست دادهاند و
کسانی که فرق بین نور و ظلمت و هدایت و ضلالت و اسلام و کفر را تعقل نکنند مانند بهائم و چهار پایاناند که از موهبت عقل
نصیبی ندارند چه اگر آنان عقول ، ص: 94
خود را بکار میانداختند ذلت تقلید و تعصب جاهلیّت را از خود دور میکردند و سود خویشتن را تعقل کرده آنچه شایسته و مفید
بر ایشان بود ادراك کرده و بدست میآوردند. ضمنا از کلمه من عند اللّه استفاده میشود که این گروه مردم به سیرت درندّه و هر
یک عنصر مضرّي هستند که به حکم فطرت باید از آنها در حذر بود و امید خیر و صلاح در آنان نبوده و در اجتماعات عضویت
( نخواهند داشت. ( 22
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 94
بدترین جنبندگان اندر زمین نزد حق آن صم و به کمند از یقین
آنکه میباشند یعنی گنگ و کر در نمییابند حق را در فکر
(22)
، ص: 95
شان نزول .... ص : 95
امام محمد باقر علیه السّلام فرمودند: این آیه در باره بنی عبد الدار نازل گردیده، زیرا از میان آنها غیر از مصیّب بن عمیر و نیز
سویبط که هم سوگند آنها بوده دیگران ایمان نیاوردند. و نیز گویند در باره نضر بن حرث بن کلده، از طایفه بنی عبد الدّار نازل
گردیده است.
صاحب مجمع البیان در تفسیر جامع الجوامع خود که مختصر مجمع البیان است از امام محمد باقر علیه السّلام نقل کرده که از طایفه
بنی عبد الدار غیر از مصعب بن عمیر و سوید بن حرملۀ دیگران ایمان نیاوردند و میگفتند ما نسبت باحکام و دستورات خداي
محمّد کر و کور هستیم و همه آنها در جنگ احد کشته شدند و به آنها اصحاب لواء میگفتند.
، ص: 96
[سوره الأنفال ( 8): آیه 23 ] .... ص : 96
اشاره
صفحه 61 از 180
( وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ ( 23
ترجمه و شرح .... ص : 96
این آیه نیز مبنی بر توبیخ است و بیان میکند اگر خیر و صلاح در بت پرستان بود و لحظهاي در مقام تفکر و اندیشه بر میآمدند.
آفریدگار آنها را هدایت مینمود و حق و حقیقت را مییافتند ولی از نظر اینکه قابلیت و انقیاد ندارند و پیوسته در مقام لجاج و
انکار نعمت بر میآیند اگر خداوند متعال نیروي شنوائی و بینائی به آنها موهبت فرماید بطور حتم آن را بکار نخواهند برد و به
مبارزه و انکار خود ادامه میدهند و به حکم خود شرّ و خطر آنها را باید از اجتماع دفع نمود.
علم آفریدگار بحوادث و موجودات بالذات معلوم و مرتبهاي از ظهور و احاطه علمی آفریدگارند و مانند علم و احاطه شر بحوادث
نیست که معلوم بالعرض باشند. زیرا علم عبارت از حضور چیزي براي موجودي است و این حقیقت وابسته و باستقلال وجودي
وجود دوّم است که موجود اول براي او حاضر باشد و از طرفی علم آفریدگار بموجودات بوسیله تصور ذهنی است و علم حصولی
مانند بشر نیست. زیرا تحقق ذهن و خاطر براي حق تعالی محال است و مستلزم محدودیّت است بلکه علم و احاطهاي است که معلوم
آن همان وجود خارجی است نه صورت ذهنی آن همچنانکه علم بشر به آن است که صورتی از موجود و یا حادثهاي بطور انفعال
در ذهن و ، ص: 97
خاطر پدید آید.
بر این اساس علم آفریدگار بموجودي همان تحقق و ظهور آن در خارج خواهد بود که بر حسب اسباب طبیعی بظهور میرسد و در
مورد بت پرستان از نظر اینکه بسوء اختیار عناد با ساحت کبریائی را در روان خود پرورانیدهاند و با نیروي آنان نخواهد بود و افاضه
خیر بمورد غیر قابل بر خلاف حکمت است اینک میفرماید:
و اگر خدا در نفوس آنان تمایل بخیر و سواد و استعداد بهدایت و ایمان میدید و میدانست که قبول دین و اقبال بطلب حق دارند و
فطرت خود را بفساد تربیت فاسد نکرده بودند، به توفیق خود آنها را گوش تدبّر میداد و بکلام خود و کلام رسولش شنوا
میساخت ولی با این علم اگر به آنها شنوائی میداد آنچه از حق میشنیدند رو گردان میشدند و از آن سودي نمیبردند و پس از
( تصدیق هم مرتد میگشتند و اعراض از حق مینمودند و دست از عناد نمیکشیدند. ( 23
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 97
حق در ایشان خیري ار دانست هیچ بشنواندي قول حقشان در بسیج
یعنی از قرآن شدي گر منتقع مینمود حق از لطفشان مستمع
بشنو اندي ور که هم از لطفشان باز میگشتند با اعراض از آن
(23)
، ص: 98
[سوره الأنفال ( 8): آیه 24 ] .... ص : 98
صفحه 62 از 180
اشاره
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ( 24
ترجمه و شرح .... ص : 98
خداوند متعال در این آیه کریمه در باره قبول دعوت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تأکید نموده و جامعه اسلام را به اتّحاد
کلمه و وحدت مرام و ارتباط با یکدیگر ترغیب نموده و بیان میکند حیات اجتماعات اسلامی بر محور اتّحاد و پیوستگی به
یکدیگر دور میزند و از القاء اختلاف که موجب تفرقه مسلمانان میشود منع نموده و اعلام میدارد یگانه خطري که حیات جامعه
اسلامی را تهدید میکند، تمرّد از دعوت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که سبب پدید آوردن فتنه و موجب پراکنده
شدن جامعه اسلامی و شعله ور شدن اختلافات خواهد شد. زیرا خداوند متعال براي بشر دو سنج حیات و زندگی موهبت فرموده
است:
1) حیات حیوانی که عبارت از حیات اعضاء و جوارح است و دیگر قدرت بر حرکت است که احتیاجات محدود خود را تأمین )
کند.
2) حیات روانی و نیروي عاقله است و عبارت از رشد و ظهور آنچه در فطرت بشر بودیعت به این که خود را بشناسد که مخلوق و )
، آفریده است و نیز معرفت آفریدگار جهان و سپاس از نعمت آفرینش است و ظهور و رشد أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 16
ص: 99
این حیات از طریق اکتساب خواهد بود و تنها بشر بوسیله بکار بردن نیروي شنوائی و بینائی و سایر حواس خود میتواند از نظام
خارج حقایقی را درك نماید که از آن تعبیر به نور و حیات ایمان میشود. دعوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ظهور
دعوت آفریدگار است به این که بشر را بتوحید و خداپرستی که در فطرت بشر نهاده شده دعوت نموده و به او روح حیات
همیشگی بدمد و همان ابدیّت و واقعیت زوال ناپذیر است. اینک میفرماید:
اي کسانی که ایمان به خدا و رسول آوردهاید اجابت دعوت خدا را و رسول خدا را وقتی که شما را دعوت میکند تا به شما حیات
و زندگی ببخشد و بخیر خودتان شما را وادار و به آنچه شما را بسعادت دنیا و آخرت نایل میکند تحریص و تشویق میکند و
دعوت به جهاد و شهادت در راه خدا و احیاء امر و اعزاز دینتان به جهاد با دشمن بنصرت خداوند و دعوت بایمان که احیاء قلب
است و دعوت به بهشت که زندگانی جاوید و نعیم ابدي در آنجاست چه کسی که محروم از اینها بماند مرده است و حیاتی براي او
نیست بنابراین هر چه رسول خدا براي شما آورده است با نیرو و عزم و جدّ و نشاط آن را بگیرید و به آن عمل کنید که خیر شما در
آن است و سعادت دو سرا با آن است و بدانید که خداوند بین آدمی و دلش حایل و میانه آن دو فاصل میشود یعنی بر مسلمان
واجب است که مغرور به عمل و طاعت خود نشود و از مکر خدا ایمن نگردد، هر چند یک پاي او در بهشت باشد و بداند که دلها
در بین انگشتان خداي رحمان است و بهر نحو بخواهد منقلب میسازد و خدا بین دل آدمی و او حایل است و بر او واجب است که
دائما بوسیله عمل قلب خود را غذا دهد و بوسیله ذکر آن را جلا بخشد: أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، و بر مسلمان گناهکار واجب
است که از روح و ، ص: 100
رحمت خدا نومید نشود. زیرا خداوند بین آدمی و قلبش حایل میباشد و بر ماست که دائما در عمل خیر شتاب کنیم و بکوشش در
تحصیل تأمل ننمائیم. زیرا مرگ در پی است و خداوند بین آدمی و قلبش حایل و ممکن است پیش از انجام عمل خیر بمیرد یا قبل
صفحه 63 از 180
از توبه صادقه قبض روح شود بر ماست که از خطرات قلوب حذر کنیم و از امراض دل بترسیم. زیرا او داناي به مکنونات خواطر و
علیم بما فی صدور العالمین است و بین مرد و قلبش فاصل میگردد و هر کس که چنین باشد از رگ گردن بما نزدیکتر است و
بدانید که شما در رستاخیز در پیشگاه خداوندي جمع میشوید و محشور میگردید، بنابراین در عمل شتاب کنید و پیش از اینکه
عمل شما را بکشند حساب خود را برسید و براي روز حشر خود را مهیا و آماده سازید.
(24)
، ص: 101
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 101
هم کنید اي اهل ایمان و عقول مر اجابت از خدا و از رسول
چون شما را خواند او در هر مقام فرض باشد طاعتش بر خاص و عام
بود از اعراب مردي در نماز خواند او را احمد کامل نیاز
چون نمازش شد تمام آنسو شتافت سوي آن سلطان نیکو رو شتافت
گفت چون دیر آمدي اندر حضور گفت بودم در نماز ارشد قصور
گفت بودي غافل آیا در قبول از کلام استجیبوا للرّسول
گفت دانستم کنون زین بعد اگر خوانیم در هر محل آیم ز سر
پس کنید او را اجابت در زمان بر هر آنچه زنده میگردید از آن
شاید آن باشد ولاي معتدل کوست مبنی بر حیات دین و دل
با مخالف یا که آن باشد جهاد ترکش اسباب هلاك است و فساد
، ص: 102
هم بدانید اینکه حق در جستجو حایل آید بین مرد و قلب او
اینست تمثیل از کمال قرب حق بنده را چون قرب سطر اندر ورق
مطلع باشد بمکنونات قلب زانچه هم از صاحبش کاهیئت سلب
صاحبش غافل بود زان رازها که بود در قلب او در صد خفا
یا که اندازد جدائی عاجلش بین او با میل و مقصود دلش
یا تصرف میکند اندر قلوب بر اراده خویش علام الغیوب
مؤمنان در وقف حرب اندیشه ناك بودهاند از کثرت خصم از هلاك
گفت حق مانع شوم هر نوبتش بین قلب کافر و امنیتش
تا همی باشند ترسان و کسل گردد افزون هر زمانشان خوف دل
لیک گوید اهل تحقیق و نظر که بود از سرّ معنی با خبر
اهل دانش قلب را یابند چند عارفان دل را به دلبر گم کنند
، ص: 103
یا که دلها هادي است اول بر صواب در نهایت پس بود حق را حجاب
صفحه 64 از 180
آدمی را پس بتحقیق شهود نیست چیزي اقرب از دل جز وجود
هستی مطلق که جان عالم است اقرب از دل در وجود آدم است
آنکه باشد نقش بند قلب و تن اقرب از قلب است در ملک بدن
شو فروتر در سحن تا پی بري نیست اقرب آب را هیچ از تري
جز وجود آب کان اصل وي است و آن رطوبت آب را اندر پی است
ذات مطلق هستی بیچون و چند اصل هستیهاست نزد هوشمند
و آب اندر رتبه خود ظلّ اوست و آن تري آثار آب اندر سبوست
گرچه با آب آن رطوبت ملصق است از تري با آب لیک اقرب حق است
این بود حیلوله گر فهمی تمام ور نفهمی عذر خواهم و السلام
(24)
، ص: 104
[سوره الأنفال ( 8): آیه 25 ] .... ص : 104
اشاره
( وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّۀً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ ( 25
ترجمه و شرح .... ص : 104
این آیه شریفه به جمله استجیبوا للّه در آیه قبل عطف است و عقد سلبی است که اجابت دعوت و پیروي از تعلیمات پیغمبر اکرم
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر دو رکن استوار است:
1) معرفت پروردگار و شهود احاطه قیومیّت او که بر قلب و روان انسانی نزدیکتر است از انسان و نیز سر تا سر موجودات را پرتو و )
شعاعی از ساحت کبریائی بداند که ربط محض باویند.
2) پرهیز از تفرقه در جامعه اسلامی است به این که فتنه و اختلافی که در جامعه مسلمانان بظهور خواهد رسید از شرکت در آن )
خودداري نمائید.
و آیه مربوط به افراد مسلمانان است که در جنگ بدر شرکت نمودهاند و عموم مسلمانان را تهدید کرده است از فتنه و اختلافی که
در آینده گروهی از اهل ایمان گروهی از اهل بدر را پدید خواهند آورد که سبب تفرقه اجتماعات اسلامی میشود از فتنه بپرهیزند
و در آن شرکت ننمایند. زیرا ضرر و زیان ظاهري و معنوي آن بخود آنها بازگشته و اصالت خواهد داشت و سایر مسلمانان نیز که
در آن اختلاف شرکت نداشته آنها نیز از خطر ایمن نخواهند ماند. همچنانکه بر حسب روایاتی که در شأن نزول آیه ذکر میشود
مبنی بر پیش بینی اختلافی است که پس از رحلت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جنگ أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 16 ، ص: 105
جمل را پدید آورد و زبیر بن عوام که از اصحاب بدر بود میگفت آیه وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً لا تُصِ یبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّۀً، را پیوسته
صفحه 65 از 180
میخواندیم نزول آن در باره اختلافی است که جنگ جمل را در میان مسلمانان پدید آورد.
و جمله وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ نیز در این آیه مبارکه مبنی بر تهدید است که گروهی که نعمت اتفاق و وحدت کلمهاي را
که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در جامعه اسلام پدید آورده آن را تضییع نموده مسلمانان را به صورت اجتماعات
پراکنده در آوردند این تفرقه زیاده به این که در جهان اسلام ادامه خواهد داشت سبب گمرهی و عقوبت همیشگی آنان نیز خواهد
بود. اینک میفرمائید:
و بپرهیزید از فتنه و آزمایشی که عذاب آن بالأخص براي ستمکاران نیست بلکه تعمیم مییابد و عموم را فرا میگیرد و ظالم و غیر
ظالم دچار آزار آن هستند مانند فتنههائی که در کشور و کیان و بزرگواري ملت را منهدم و ارکان آن را متزلل میسازد مانند
فتنههاي پیش آمده بر سر سلطنتها و سروریها مانند اختلافات سیاسی و آنچه به دنبال آنها از احزاب و انقسام و انشعابات ظهور یافته
مانند احزاب و شعب دینی و ظهور بدعتها و تنبلی در دفاع و جهاد از دین یا ظهور منکرات و شیوع مسکرات و از بین رفتن امر به
معروف و نهی از منکر اینهایند فتنههائی که فقط به صاحبان آن اصابت نمیکند، بلکه آتش آن تمام امّت را فرا میگیرد چه این
وقایع بین دو فرد از آدمیان و مردم آن قوم صورت میگیرد یکی آنکه در عمل شرکت دارد و دیگري آنکه ساکت نشسته و او را
منع نمیکند و در حکم شریک اوست و بدانید که خداوند سختگیر و سخت عقوبت است و هر کس که مخالفت امر او کند در
دنیا و آخرت بسختی معاقب خواهد بود. ، ص: 106
و اما بقرائت لتصیبنّ الذین، چنین تفسیر میشود که بر حذر باشید از فتنهاي که عذاب آن بالأخص بظلمه و ستمکاران میرسد و
بنابراین از ظلم کناره کنید تا بعذابی گرفتار نشوید زیرا آن عذاب فقط خاص ستمکاران است.
(25)
، ص: 107
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 107
پس شود حایل به نیکی یا بدي بین مرء و قلب خبث سرمدي
بین ایشان گر به نیکی حایل است از مراتب رسته رهرو و اصل است
از مقام نفس و قلب و سرّ و روح گشته فارغ وز خفا دارد فتوح
نیست دیگر قلب و روحی در میان واحد مطلق نماید در عیان
بر بدي ور در میان حایل شود نور استعداد از او زایل شود
نیست دیگر روي بر بهبودیش گشت صادر حکم نامسعودیش
پس به او محشور گردید این چنین نیک مردي کوست در ره پیش بین
هر کسی یا بد جزاي خود سیر گر بود شر یافت شر وز خیر خیر
می بپرهیزید از آن جرم و جهل که رسد شرش به هر نااهل و اهل
، ص: 108
میرسد تنها بر آنها که ستم خاصه کردند از شما بر بیش و کم
بلکه چون پیدا شود اندر انام شر آن فتنه رسد بر خاص و عام
هم ستمکار از ستم سوزد در آن هم ز ترك امر و نهی از دیگران
صفحه 66 از 180
گفته بصري آمد این اندر علی هم زبیر و طلحه عمار ولی
مرتضی در بصره خواند آن بر زبیر شد فرو در فکر مرد تند سیر
گفت این آیت بخواندم سالها غافل از آن کوست شرح حال ما
در خلاف آورد ما را آن فتن پس رسید آنچه رسید از من به من
از خلاف بیعتم با شیر حق در رسید آن فتنه ز امر با سبق
گفت با عمار آن فخر ز من فتنهها حادث شود از بعد من
از نیام آید برون شمشیرها روبهان بندند ره بر شیرها
بر تو میباشد که با اصلح شوي با علی در هر مقامی مع شوي
، ص: 109
زان که در راهی روند از ما خلق وز ره دیگر به تنها شیر حق
تو به او پیوند و باقی را به هل چو تنند آنها و حیدر شاه دل
در سکوك از تن نباشد حاصلی مگسل از جان هیچ اگر صاحب دلی
پس بدانید اوست سخت اندر عقاب بر ستمکاران که دورند از صواب
(25)
، ص: 110
شان نزول .... ص : 110
تفسیر برهان از محمد بن یعقوب کلینی بعد از هشت واسطه از ابو الرّبیع الشامی روایت کرده که وي گفته: از امام جعفر صادق علیه
السّلام در باره این آیه سؤال کردم وي فرمودند: این آیه در باره ولایت علی بن أبی طالب علیه السّلام نازل گردیده است.
تفسیر ابن مردویۀ نیز از امام محمد باقر علیه السّلام نقل کرده که این آیه در باره ولایت علی بن أبی طالب علیه السّلام نازل شده
است چنانکه ابو الجارود نیز روایت و نقل نموده است.
ابو القاسم حسکانی در کتاب شواهد التنزیل نقل میکند که سید ابو الحمد مهدي بن نزار الحسنی از او نقل کرده که محمد بن
احمد از او نقل کرد که گفت حدیث کرد براي ما ابو سعید محمد بن الفضیل بن محمد گفت حدیث کرد براي ما محمد بن
صالحی العرزمی که گفت حدیث کرد براي ما عبد الرّحمن بن ابی حاتم که گفت حدیث کرد ما را ابو سعید الشیخ از ابی خلف
الأحمر از ابراهیم بن طهمان از سعید بن المسیب از ابن عباس رضی اللّه عنه گفت وقتی آیه وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً نازل شد، پیغمبر اکرم صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: هر کس در باره علی علیه السّلام در موضوع این محل نشستن و مسند من ظلم کند چنان است که
گویی منکر پیامبري من شده است و نبوّت پیغمبران پیش از من را انکار کرده است.
، ص: 111
[سوره الأنفال ( 8): آیه 26 ] .... ص : 111
اشاره
صفحه 67 از 180
وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْ عَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُ مُ النَّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْ رِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ
( تَشْکُرُونَ ( 26
ترجمه و شرح .... ص : 111
خداوند متعال در این آیه شریفه مسلمانان صدر اسلام را مورد خطاب قرار داده و نعمتهاي بیمانند خود را یادآوري نموده و
مسلمانان را متوجه میسازد که هنگام ظهور دین اسلام و بعثت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مسلمانان در مکّه گروهی
بسیار کم و معدود بودند و از خطر آزار و شکنجه بتپرستان در کوهها پراکنده و پنهان میشدند. پروردگار بر آنان منت نهاد و در
اثر هجرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به مدینه منازل آماده نصیب مسلمانان فرمود و اهل مدینه با کمال صمیمیت از
آنان پذیرائی نمودند و در صحنههاي جنگ با نیروي غیبی خداوند متعال فتح و پیروزي را نصیب آنان نمود پیغمبر اکرم نیز همه
مسلمانان را از غنائم جنگی برخوردار میکرد. و از جمله نعمتها آن بود که پروردگار متعال بوسیله نیروي غیبی بسیاري از
بتپرستان را بخاك هلاکت افکند و گروهی از بزرگان آنان را دستگیر و به اسارت مسلمانان در آورد.
باشد که نعمتهاي بی مانند خداوند متعالی در نظر داشته و به سپاس آنها قیام نمائید و در اثر وحدت کلمه و اتفاق جامعه اسلام
داراي حیات حقیقی و قدرت و نفوذ گشته و دین اسلام را در جهان نشر دهند. اینک میفرماید: أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 16 ، ص: 112
بیاد آورید اي مهاجرین زمانی را که در زمین مکّه عدّه کم و ناتوان بودید و قبل از هجرت و در ابتداي اسلام مشرکین در تضعیف
و زبون ساختن شما میکوشیدند و شما میترسیدید که آنها با رومیان و ایرانیان به سرعت بتازند و هر چه دارید از شما بستانند و
پس از آن خداوند به شما مأوي و پناهگاه داد و به مدینه هجرت کردید و انصار شما را یاري کردند و خداوند متعال شما را به
نصرت خود تقویت و تأیید فرمود و نیرومند ساخت و از غنائم حلال و لذائذ طعام به شما روزي داد شاید شما شکرگزار شوید.
لذا حالت سابق خود را با حالت کنونی مقابله و مقایسه کرده سپاسگزار حق باشید و موضع نعمت و منعم را بشناسید.
در این آیه مبارکه عبرت و موعظهاي براي ماست به اینکه خداوند متعال با اولیاء و دوستان مؤمن خود وقتی امتثال امر او را کنند و
فرمان او را ببرند چنین معامله میفرماید:
به آنها پناه و مأوي میدهد و به پیروزي بر دشمنانشان نصرت و تأیید مینماید و آنها را به عزت و سلطنت میرساند و به روزیهاي
پاك و طیب مرزوق میدارد و تمام اینها به این امید است که شاکر باشند و سپاسگزار منعم خود بوده بشکر قولی و عملی قیام
نمایند و در صورتی که شکر نشان دهند خدا هم بر نعمات خود میافزاید و اگر شکر نکنند و چنانکه باید و شاید فرمان نبرند و
امتثال امر نکنند. چنانکه حال امروزه مسلمانان است در دیار و بلاد خود به حال استعباد و بندگی و در اوطان و کشورهاي خویش
بذلت و سر افکندگی بسر خواهند برد. إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَۀُ لِلْمُتَّقِینَ.
(26)
، ص: 113
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 113
یاد آرید اینکه میبودید کم در زمین مکّه بس بی چاره هم
صفحه 68 از 180
بودتان خوف از قریش آنجایگاه تا که بربایندتان چون پرّ کاه
یا که گر بیرون دوید از ناشناخت بر شما خود مشرکان آرند تاخت
پس شما را در مدینه جاي داد کرد هم تبعید بر نصر و گشاد
روزي پاکیزه داد او بی ملال از غنایم کان بند سابق حلال
تا شما آئید شاید بر سپاس هم شوید از داده او حق شناس
، ص: 114
[سوره الأنفال ( 8): آیه 27 ] .... ص : 114
اشاره
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 27
ترجمه و شرح .... ص : 114
خداوند متعال در این آیه کریمه مسلمانان را عموما و بخصوص اصحاب بدر را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند که لزوم
گرویدن بدین اسلام و پیروي از تعلیمات رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن است که احکام الهی و همچنین سنت که به
طور دسته جمعی نزد مسلمین بامانت نهاده شده باید آن را حفظ و رعات نمود و ضدّ آن خیانت و عبارت از آن است که خود را با
اینکه از زمره مسلمانان معرفی نموده ولی بناي مخالفت نهاده نعمت اسلام را بر خود و بر دیگران تضییع نمایند.
و جمله وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ، حال و بیان آن است که خیانت به رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مخالفت امر و مقررات او
بضرر خود و خیانت باجتماع خواهد بود و نظر به اینکه جمله تأکید و به عطف ذکر شده شاهد آن است که تهدید آیه شریفه از
خصوص خیانت به احکام اللهی و به مقررات و سنتهاي پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که ضرر خیانت به آنها
دامنگیر اجتماعات اسلامی خواهد شد. و بر حسب روایات نزول آیه در باره ابو سفیان است که با مال التجاره و ثروت بسیار بسوي
مکّه روان بود. جبرئیل امین به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خبر داد و اعلام نمود که به همراهی مسلمانان به سوي ابو
سفیان رهسپار گردند و این امر را پنهان نمایند. ولی بعضی از ، ص: 115
مسلمانان براي جلب نظر کفار جریان حرکت و تصمیم پیغمبر اکرم را به ابو سفیان خبر دادند. لذا این آیه به خاطر تهدید آنان نازل
گردیده است.
و حال آنکه به حکم خرد و منطق آیه مبارکه میدانید که مخالفت امر پروردگار و تمرّد از دستور و مقررات پیامبر گرامی صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم خیانت و عدم رعایت حقوق الهی و کفران نعمت و در مورد القاء اختلاف و یا افشاء اسرار سیاسی زیاده بر
مخالفت وظیفه دینی مستلزم آن است که خود و اجتماعی را نیز به خطر افکنند. اینک میفرماید:
اي کسانی که متّصف به صفت ایمان و تصدیق رحمان و اهتداء به قرآن هستید خیانت نکنید، خدا را به ترك فرائض و واجبات او
و به رسول خدا خیانت نکنید و در آنچه شما را به آن امر کرده و از آن نهی نموده و به ترك سنّت و شریعت نباشد، چه هر کس
چیزي از دین را ناقص گذارد و یا ضایع سازد و یا متروك دارد، حقا به خدا و رسولش خیانت کرده است و خیانت به خدا و رسول
صفحه 69 از 180
عبارت از تعطیل فرائض دین و عمل نکردن به احکام آن و استنان نسبت به آن است و همه اینها بر مؤمنی که مؤتمن و امین بر دین
خویش است، نقص میباشد و سزاوار نیست، زیرا خیانت از صفات منافقین است و امانت از صفات مؤمنین و نیز اماناتی که به شما
سپردهاند و از غیر در دست شماست، خواه معاملات مالی یا شئون ادبی و یا سیاسی و یا سرّي از اسرار که نزد شما نهادهاند یا عهدي
و پیمانی که با شما بستهاند و همه اینها امانات محسوبند، خیانت نکنید و حال آنکه میدانید که خیانت در امانت مستحق نکوهش و
عقوبت است.
(27)
، ص: 116
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 116
در صحابه بود بعضی بو الفضول چو کلامی میشنیدند از رسول
فاش میکردند و ارباب نفاق میرساندند آن بر اعداء از اشفاق
آمد آیهاي گروه مؤمنان بر خدا و بر رسولش در نهان
از خیانت بود باید در حذر در هر آن امریکه باشد مستتر
همچنین اندر امانتها که هست مر شما را بین یکدیگر بدست
خواه آن مالی بود یا مطلبی حفظ آن فرض است در هر مشربی
خاصه دانید اینکه خائن خائب است بر شما ضبط امانت واجب است
(27)
، ص: 117
شأن نزول .... ص : 117
این آیه در باره برخی از منافقین نازل گردیده است جابر بن عبد اللّه انصاري گفته این آیه در باره بعضی از منافقین نازل شده که
ابو سفیان را از آمدن رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم براي گرفتن و غارت شتران او ترسانیده بودند. به عقیده زهري در باره
ابو لبابه با طایفه بنی قریظه از یهود نازل شده است.
چنانکه از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام نیز روایت گردیده است.
صاحبان جامع البیان و مجمع البیان بنا به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاري چنین گویند که ابو سفیان از مکّه بیرون رفت جبرئیل آمد
و به رسول اکرم خبر داد پیامبر فرمود براي گرفتن ابو سفیان و قافلهاش بیرون روند و در عین حال قضیته را مکتوم بدارند در این
میان یکی از منافقین بابو سفیان نوشت و موضوع را بوي خبر داد. و نیز صاحب جامع البیان از سدي نقل کرده که علت نزول آیه
چنین است که از پیامبر چیزهائی میشنیدند و آن را افشاء مینمودند تا به مشرکین میرسید.
صاحبان روض الجنان و مجمع البیان چنین نوشتهاند:
کلبی و زهري روایت کردهاند که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در یکی از جنگها یهود بنی قریظه را بیست و یک شب
محاصره کرد آنها از رسول خدا درخواست صلح کردند به طریقی که با برداران آنها یعنی طایفه بنو النضیر صلح شده بود پیامبر
صفحه 70 از 180
امتناع کرد. زیرا جنایات و خیانت کاريهاي بنو قریظه زیادتر بوده است. فرمود به حکم سعد بن معاذ با آنها رفتار خواهم کرد آنها
گفتند براي مذاکره ابو البابۀ را نزد ما بفرست. پیامبر ابو لبابۀ را که مرد خوبی ، ص: 118
بود و در عین حال خیر خواه بنی قریظه هم بوده و نیز فرزندان و عیالات وي در نزد آنان بودند به سوي آنها روانه کرد. آنها به ابو
لبابۀ گفتند: آیا صلاح میداند که به حکم سعد بن معاذ بنا به گفته رسول خدا با آنها رفتار بشود؟
ابو لبابه با دست اشاره بحلق و گردن خود نمود و به آنها فهمانید که معنی آن سر بریدن است، راضی نشوند. جبرئیل موضوع ابو
لبابۀ را براي پیامبر خبر آورد. ابو لبابۀ وقتی برگشت فهمید خیانت نموده است. لذا این آیه نازل گردید بعد از آمدن آیه ابو لبابۀ
سخت ناراحت شد و به یکی از ستونهاي مسجد خود را چسباند و گفت از این به بعد چیزي نمیخورم و نمیآشامم تا خدا از من
بگذرد، یا بمیرم. هفت روز به این کیفیت مانده عاقبت بیهوش شد به رسول خدا خبر دادند خداوند توبه او را قبول کرد. به ابو لبابه
گفتند: توبه او قبول شده است. باز گفت از خودم نمیگذرم تا رسول خدا شخصا از من بگذرد خبر به پیامبر دادند. پیامبر شخصا
حاضر شد و دست بر روي او کشید و از خیانت او چشم پوشید. ابو لبابه گفت تکمیل توبه من به آن است که از دیاري که این
خیانت را در آنجا نمودهام چشم بپوشیم و به آنجا نروم و همه اموال خود را صدقه بدهم. پیغمبر فرمود ثلث مال خود را بدهد، کافی
است. چنانکه از امامین باقر و صادق علیهما السّلام روایت شده است.
، ص: 119
[سوره الأنفال ( 8): آیه 28 ] .... ص : 119
اشاره
( وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَۀٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ( 28
ترجمه و شرح .... ص : 119
خداوند متعال در این آیه شریفه برخی از افراد مسلمانان را توبیخ و تهدید نموده که در اثر علاقه قلبی بفرزندان و اموال خود که در
مکّه داشته و از بیم و هراس اینکه کفار قریش آنها را ضرر رسانند و اموال آنان را بغارت ببرند از وظیفه دینی تمرّد نموده و رعایت
حقوق خود و اجتماعی را ننموده تصمیم رسول گرامی را بدشمنان خبر داده بدین مناسبت آیه ضرر و خطر خیانت را بیان نموده که
علاقه قلبی بمال و فرزند نشانه تزلزل ایمان و عدم استقامت در رعایت حقوق الهی است و سبب عقوبت خواهد شد. حفظ امانت
الهی و رعایت حقوق اجتماع از شئون ایمان معرفی شده پاداش و اجر آن را پروردگار نزد خود ذخیره نموده و آنچه را که رحمت
پروردگار وعده فرماید نعمت همیشگی و زوال پذیر نخواهد بود. اینک میفرماید:
و بدانید یعنی محقق بشمارید و یقین داشته باشید که دارائیها و فرزندان شما آزمایش و ابتلاءاتی است که خداوند شما را به آنها
مبتلا ساخته و به آنها شما را مورد امتحان قرار داده و اختیار قرار داده است و بدانید که نزد خدا مزد بزرگی است و خیر کثیري
است که از دنیا و ما فیها بیشتر و بهتر است بنابراین امانت را رعایت کنید و در باره خدا و رسول و امانات محوّله شما خیانت روا
مدارید. از این آیه شریفه استفاده میشود: ، ص: 120
خیانت نکردن به خدا و رسول بهتر از اموال ایست که شقیق روح آدمی است و تحمّل همه گونه سختیها و مشاقّ براي تحصیل آن
صفحه 71 از 180
مینماید و بهر نوع خطري خود را در راه رسیدن به آن میافکند و بهتر از فرزندان است که پاره جگر و میوه دل آدمی و حبّ او
فطري و طبیعی بشري است و حاضر است در راه رحمت و سعادت آنان هر گونه نفس و نفیسی را بذل کند و حتی هر گونه گناهی
را هم مرتکب شود و لذا هر دوي آنها یعنی اموال و اولاد مورد فتنه و امتحان خداوندي است تا واضح شود که راضی بقسمت خود
از آنکه ناراضی است کیست؟ و هر چند خداي سبحان از خلق داناتر از خودشان است لکن براي آنکه خود آنها بدرجه معرفت
خود آگاه شوند و مستحق ثواب و عقاب معلوم گردد آزمایش میفرماید.
(28)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 120
هم بدانید اینکه نزد ابتلا محتنند اموال و اولاد شما
هم بدانید اینکه در تحصیل آن هست اجري از خدا بر مردمان
(28)
، ص: 121
[سوره الأنفال ( 8): آیه 29 ] .... ص : 121
اشاره
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ( 29
ترجمه و شرح .... ص : 121
خداوند متعال در این آیه مبارکه مؤمنین را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند، اي مؤمنان اگر بتقوي از معاصی و اداي واجبات
یعنی امتثال و اطاعت از اوامر او و اجتناب و دوري از نواهی او از خدا بپرهیزید خداوند نوري از هدایت در دلهاي شما قرار میدهد
که بوسیله آن بین حق و باطل و ضارّ و نافع را تشخیص میدهید و فرق میگذارید و به صراط مستقیم راهنمائی میشوید و مخرجی
در دنیا و آخرت و نجاتی از عذاب نصیب شما میگردد در دنیا عزت و فتح و فیروزي و در آخرت ثواب و کرامت به شما عنایت
گردد و براي دشمنان شما عقوبت و خذلان و ذلّت باشد و تمام اینها موجب فرق بین شما و آنها خواهد بود و شما را با آنها متمایز
میسازد و گناهان و کردارهاي زشت شما را محو و پرده پوش مینماید و شما را میآمرزد و بدانید که خداوند بسبب نعمتی که به
شما ارزانی داشته و شما را بانواع احسان و کرم خود بر خوردار فرموده صاحب فضل و کرم عظیمی است و چنانکه بفضل عظیم
خود در ابتداء بدون استحقاق بندگان را مشمول جود و کرم خود ساخته است بدیهی است از آنچه بواسطه طاعات خود استحقاق
پیدا میکنید بطریق اولی در بذل جود و احسان دریغ نخواهند فرمود در آیه مبارکه اشاره به اموري است: اول تقوي و آن در مرتبه
شریعت ، ص: 122
در آیه فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ و در مرحله حقیقت در آیه اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ به آن اشاره شده است و گفتهاند متقی آن است که حق
صفحه 72 از 180
سبحانه و تعالی را وقایه خود گرفته باشد (در ذات و صفات و افعال) و فصل او در افعال حق فانی و صفات او در صفات حق
مستهلک شده باشد.
دوّم آنکه تقوي را بمخاطبین نسبت داده و جعل فرقان را به خداي تعالی پس چون خداوند متعال براي بنده خود خیر بخواهد او را
براي خویشتن بر میگزیند و در دلش چراغی از نور قدس خود قرار میدهد که بین حق و باطل و وجود و عدم و حدوث و قدم را
بوسیله آن فرق گذارد و بسبب آن به عیوب نفس خویش بینا شود.
سوّم آنکه مغفرت و آمرزش فضل عظیمی از جانب خداي تعالی است پس بر بنده است که بخداي خود داراي حسن ظنّ یعنی
پندار نیک باشد و بداند که آمرزش او قطع شدنی نیست. گفتهاند خداوند متعال به حضرت موسی علیه السّلام وحی فرستاد که من
پنج سخن بتو میآموزم که آنها ستون دینند:
1) تا ندانستهاي که سلطنت من پایان یافته است فرمان مرا ترك مکن. )
2) تا ندانستهاي که خزائن من تمام شده است غصّه و هم روزي خود مدار. )
3) تا ندانستهاي که دشمنت ابلیس مرده است از مکر او ایمن مباش و از محاربه او دست مکش. )
4) تا ندانستهاي که ترا آمرزیدهام گناهکاران را ملامت مکن. )
( 5) تا در بهشت من داخل نشدهاي از مکر من ایمن مباش ( 29 )
، ص: 123
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 123
اي گروه مؤمنان هم گر شما می بپرهیزید و ترسید از خدا
بر شما نصرت دهد بیعایقی کوست بین حق و باطل فارغی
هم بگرداند محق را او جدا خود ز مبطل یا عدو را ز اولیا
هم بپوشد از شما اجرامتان می بیامرزد دهد آرامتان
حق چه باشد صاحب فضل و نعم فضلی اعظم بر خلایق دمبدم
(29)
، ص: 124
[سوره الأنفال ( 8): آیه 30 ] .... ص : 124
اشاره
( وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوكَ أَوْ یَقْتُلُوكَ أَوْ یُخْرِجُوكَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ ( 30
ترجمه و شرح .... ص : 124
صفحه 73 از 180
خداوند متعال در این آیه مبارکه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مورد خطاب قرار داده و میفرماید:
اي رسول گرامی بیاد آور واقعهاي را که سبب هجرت تو از مکّه بسوي مدینه گشت. زیرا مشرکین در صدد توطئه بودند که به یکی
از سه طریقی تو را از دعوت مردم بدین اسلام باز دارند.
1) تو را در حبس و بند افکنند و بدین وسیله تو را از تماس با مردم و دعوت آنان بدین اسلام باز دارند. )
2) گروهی از بتپرستان قریش و سایر قبایل گرد هم آمده شبانه تو را در بستر به قتل رسانند. )
3) تو را از مکّه آواره نموده در بیابانها سرگردان گشته تا اینکه در حیرت گذرانی و منزل و مأوي و پناهی نداشته باشی و پیوسته )
در مقام مکر و آزار تو هستند. لکن خداوند متعال از نظر احاطه علمی و قدرت بیحدّش میتواند هر گونه حیله و مکري که
بتپرستان براي قتل رسول گرامی و یا براي جلوگیري از دعوت او و نشر دین اسلام در جهان پیش بینی نموده و یا طرح نمایند.
پروردگار آن را آشکار کند و طریقی پیشنهاد فرماید که رسول گرامی از خطر مکر و نیرنگ آنان ایمن گردد اینک میفرماید:
، ص: 125
بیاد آور اي محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم زمانی را که کفار قریش در مکّه براي ابطال امر تو در مقام حیله و مکر بر آمدند و در
املاك تو بشور و تدبیر پرداختند به این که ترا بند نهاده و در محلّی زندانی کنند یا اینکه ترا بکشند یا اینکه ترا از مکّه بطرفی از
اطراف زمین اخراج و تبعید نمایند یا بر شتري بسته او را رها کنند که ترا بهر قسمتی بخواهد ببرد آنها در باره تو بحیله و تدبیر
پرداختند بدون اینکه تو بدانی خدا هم تدبیر ابطال امر آنها بر آمد بدون اینکه آنها بدانند و خداوند بهترین چاره کنندگان است
زیرا مکر خداوند به حق و صواب است و مکر دیگران بنا حق و ناروا و یا آنکه خداوند بهترین جزا دهندگان است. زیرا جَزاءُ سَیِّئَۀٍ
( سَیِّئَۀٌ مِثْلُها ( 30
، ص: 126
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 126
اي محمد ص یاد کن کفّار دون با تو چون کردند مکر از هر نمون
که تو را در خانه سازند بند یا که بکشندت به وجهی ناپسند
یعنی از شمشیرهاي بی نشان یا کنند اخراجت از ملک و مکان
هست اشارت این باجماع قریش سوي دار الندوه بر تدبیر و طیش
مجتمع گشتند در کار رسول تا چه راي جمله را افتد قبول
نیمه شب رفت از مدینه سوي غار خفت بر جایش ولی کردگار
میکنند ایشان بدي پس از خدا هم رسد بر مکر ایشان را جزا
بهتر از ایشان نماید مکر حقّ کوست خیر الماکرین اندر نسق
مکر او نسبت بمکّاران جزاست با تو آنسان که توئی بیشک خداست
آینه آن را که آید رو برو مینماید از محبّت و از عدو
، ص: 127
مکر نیندیشد بکس در خوب و زشت خوب و بد را مینماید در سرشت
مکر پس در تست نی در کردگار چون که کشتی تخم مکر آمد ببار
صفحه 74 از 180
(30)
، ص: 128
شأن نزول .... ص : 128
سبب نزول آیه چنین بوده است مشرکین در دار الندوة اجتماع کردند و در باره اینکه چگونه رسول خدا را از بین ببرند بمشورت
پرداختند.
عمرو بن هشام گفت او را در قید و بند نمائیم و ببلاي سخت گرفتار سازیم.
ابو البختري گفت او را از مکّه بیرون کنیم تا هر کس بتواند به آزار رسانیدن او دسترسی داشته باشد. ابو جهل گفت او را بکشیم و
در باره کشتن او شریک گردیم و بعد با دادن دیه به بهاي ریختن خون او بنی هاشم را راضی کنیم.
شیطان این راي را پسندید و آراء قبلی را خطا دانست. خداوند متعال بوسیله وحی رسول خود را خبر دار کرد و امر کرد که از مکّه
بیرون رود. سپس پیامبر بطرف غار بیرون رفت و آیه وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ نازل گردید چنانکه ابن عباس و
مجاهد و قتاده روایت کردهاند، و بعد به علیّ بن أبی طالب علیه السّلام دستور فرمود که بجاي او بخوابد وقتی که هنگام صبح حمله
کردند و بخانه رسول خدا ریختند، بجاي پیامبر علی را یافتند و به او گفتند صاحب و رفیق تو کجا رفته است علی اظهار بی اطلاعی
نمود. تفسیر برهان و تفسیر ابن ابی حاتم با مختصر تفاوتی این قضیه را نقل کردهاند.
، ص: 129
[سوره الأنفال ( 8): آیه 31 ] .... ص : 129
اشاره
( وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ ( 31
ترجمه و شرح .... ص : 129
این آیه مبنی بر تهدید و سرزنش مشرکین است با اینکه آیات قرآن بر حسب مقتضیات نازل شده و معجزه آساست. ولی از نظر
لجاج و استهزاء مشرکین گویند آیات را شنیدهایم جز افسانه و سخنسرائی نیست اگر ما نیز بخواهیم مانند آنها سخنان و افسانههاي
انشاء میکنیم و چون آیات ما از قرآن بر آنها خوانده شود مشرکان از جمله نضر بن الحارث و پیروان او گویند شنیدیم و از روي
عناد و عداوت با آنکه عاجزند گویند ما هم اگر بخواهیم مانند آن را میگوئیم. این آیات چیزي جز داستانها و افسانههاي پیشینیان
که در کتب افسانهها منظور است نیست آیا بعد از اینکه قرآن تحدّي فرمود که اگر میتوانید آیهاي یا سورهاي مانند آن بیاورید و با
آنکه آنها اهل زبان و بیان بودند و آزمند بر مسابقه در میدان فصاحت و بلاغت بشمار میرفتند و آنها عاجز از آوردن مانند آن
شدند آیا این حرف معقول بود؟ و لذا چون عجز داشتند و از ایتان بمثل قرآن ناتوان بودند به این گونه کلمات و تشبیه قرآن به
( اساطیر و افسانهها پرداخته و گفتند اخباري و قصههائی مانند اخبار و افسانههاي پیشینیان است. ( 31
صفحه 75 از 180
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 129
ور ز آیات اله اندر نوبتی خوانده گردد هم بر ایشان آیتی
می بگویند این شنیدیم از انام یعنی از امثال این حرف و کلام
نیست این جز قصه پیشینیان مثلش از خواهیم گوئیم از بیان
، ص: 130
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 130
قوله تعالی: إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ.
سطر یعنی خط نوشت. چنانکه میفرماید: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ.
یعنی سوگند به قلم و آنچه مینویسد.
السّطر یعنی نوشته، صف، ردیف. مثلا گویند سطر اول، یعنی صف و ردیف اول.
مسطور یعنی نوشته و ثبت شده چنانکه میفرماید:
کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً، یعنی آن در کتاب و لوح محفوظ نوشته و ثبت شده است.
اساطیر جمع اسطوره یعنی نوشتجات کهنه و قدیمی و بی اساس، افسانه کهن چنانکه میفرماید:
قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ: یعنی گفتند که این قرآن از افسانههاي کهن است.
سیطره: یعنی حاکمیّت و فرمانروائی.
مسیطر و مصیطر اسم فاعل یعنی مسلّط، حاکم فرمانروا چنانکه میفرماید:
لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ: ضمنا توجه داشته باشید هر سین که ما بعد آن طاء باشد جایز است به صاد تبدیل شود مانند سطر و صطر.
، ص: 131
[سوره الأنفال ( 8): آیه 32 ] .... ص : 131
اشاره
( وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ ( 32
ترجمه و شرح .... ص : 131
اي رسول گرامی و یاد بیاور زمانی را که جماعت کافران و مشرکان گفتند: بار خدایا اگر این دین و کتابی که محمد صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم آن را آورده است راست و درست است و به حق از جانب تو آمده است و دینی که ما بر آن هستیم حق نیست پس از
آسمان بر ما سنگ بباران. و به عقیده خودشان تعلیق بمحال است. زیرا میگفتند چون دین محمد حق نیست خدا هم عذاب نخواهد
صفحه 76 از 180
فرستاد و سنگ هم نخواهد بارید.
برخی از مفسرین معتقدند که این کلام منقول قول کفّار و مشرکین است و مرجع هذا و هو قرآن است. و به نظر بعضی کلام نظر
ابن حارثه است.
مجمع نوشته و روي فی الصحیحین ان هذا من قول ابی جهل، این کلام خلاف ظاهر آیه بلکه نصّ آیه است و این آیه مربوط به آیه
قبل نیست. زیرا منافی با آیات بعد است که یقینا مربوط است باین آیه که میفرماید:
وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ.
زیرا کفّار و مشرکین پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در میان آنها نبود و آنها هم استغفار نمیکردند. بعلاوه دچار عذاب هم
شدند از قتل و اسیري و ذلّت و غیر آنها. و لکن کافی بسند خود از ابی بصیر روایت میکند که این آیه راجع به نصب پیغمبر اکرم
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که امیر المؤمنین علی علیه السّلام را بخلافت ، ص: 132
نصب فرمود و شواهد زیادي هم در اخبار داریم و چون این خبر غدیر خم در آن اقطار و نواحی انتشار یافت، نعمان بن حارث فهري
در همان سفر بازگشت حاجیان از مکّه بمدینه حضور رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسیده عرض کرد: هر چه در باره دین
اسلام فرمودي همه را پذیرفتم، ولی نسبت بخلافت و وصایت علی ابن أبی طالب علیه السّلام. آیا بامر پروردگار است و یا از خود
شما. رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سوگند یاد فرمود که از جانب پروردگار و بر طبق آیه قرآن است. نعمان بن حارث
فهري از نظر انکار سخنانی گفت که سبب ارتداد او گشت، به این که بار الها اگر رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خلافت و
وصایت علی ابن أبی طالب علیه السّلام را از جانب تو به مردم میگوید، آن را نمیپذیریم از آسمان سنگی براي ما فرود آور و یا
عقوبت دیگري ما را فرابگیرد.
و مفاد جمله هذا هو الحق آن است که از شنیدن اینکه وصایت علی ابن أبی طالب علیه السّلام نیز جزء اصول اسلام است در مقام
انکار و اعتراض بر آمده این جمله گفتار کسی است که به اصول دین اسلام معتقد بوده و مسلمان است، ولی نسبت بامر وصایت در
مقام انکار بر میآید و اگر گفتار بت پرستان بود با جمله ان کان هو الحق گفته میشد. زیرا گفتار بتپرستان آن است: بار الها اگر
دعوت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بدین اسلام راست باشد ما را مورد عقوبت خود قرار بده.
تفسیر مجمع البیان بسندي از طریق عامه روایت نموده که امام جعفر صادق علیه السّلام از اجداد گرامی خود علیهم السلام روایت
نموده فرمود: وقتی که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روز غدیر خم علی ابن أبی طالب علیه السّلام را به وصایت و خلافت
بعد از خود معرفی نموده فرمود: هر که من مولا و زمامدار امور او هستم پس علی ابن أبی طالب بعد از من مولا و زمامدار امور او
خواهد بود این ، ص: 133
خبر در آن نواحی و اقطار انتشار یافت در همان سفر نعمان بن حارث فهري بحضور رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده
عرض کرد: ما را امر نمودي که بوحدانیّت پروردگار شهادت دهیم و نیز برسالت تو از جانب پروردگار گواهی دهیم و نیز جهاد را
بر ما واجب نمودي و ما را بزیارت حج و نیز بصوم و نماز امر فرمودي، همه آنها را قبول نمودیم و به آنها راضی نیستی؟ اینک علی
ابن أبی طالب علیه السّلام را بخلافت و وصایت خود تعیین مینمائی و میگوئی هر که من مولاي او هستم پس علی ابن أبی طالب
علیه السّلام بعد از من مولاي اوست این از تو است و یا بامر پروردگار است. رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سوگند یاد
نمود که به آن آفریدگار که جز او پروردگاري نیست این امر از جانب پروردگار است آنگاه نعمان بن حارث فهري اعراض کرده
و گفت: اللهمّ ان کان هذا هو الحق من عندك فامطر علینا حجارة من السّماء. ناگهان سنگی از آسمان بر سر او خورد او را بیدرنگ
کشت و نیز آیه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ نازل شد.
و آیه وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ، از نظر مفاد و نیز باستناد روایت حکایت از گفتار نعمان بن حارث فهري
صفحه 77 از 180
است که در مورد نصب علی بن أبی طالب علیه السّلام بوصایت گفته است. بر این اساس این آیه از جمله آیات سوره مائده است
که نزول آن پس از چند سال که سوره انفال نازل شده. زیرا سوره مائده بر حسب نزول آخرین سوره قرآنی است و سوره انفال در
باره جنگ بدر و در سال دوّم هجرت نازل شده است و احتمال دارد هنگام تألیف و جمعآوري آیات قرآنی این آیه اللَّهُمَّ إِنْ کانَ
هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ، در ضمن آیات سوره انفال ضبط شده است. مانند آیه: وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ، که بر حسب
اتفاق گفتار علماء اهل سنّت آخرین آیهاي است از قرآن که بر رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل شده است. أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 16 ، ص: 134
و معذلک در ضمن آیات سوره بقره در آیه 282 که اولین سوره پس از هجرت است ضبط گردیده است. و بر حسب روایت
سیوطی در کتاب درّ منثور، از انس بن مالک و نیز از سعید بن جبیر و از ابن جریر طبري مبنی بر اینکه آیه حکایت از گفتار
بتپرستان قریش ابو جهل بن هشام و یا نضر بن حارث مینماید که هر دو در جنگ بدر کشته شدهاند بدین مناسبت آیه مربوط به
سوره انفال است.
و نیز در کتاب درّ منثور از ابن جریر بسند دیگري روایت نموده یزید بن رومان و محمد بن قیس گفتهاند کفّار قریش بیکدیگر
میگفتند: پروردگار محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در طایفه قریش گرامی داشته و میگفتند: اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ
عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ، و پس از آنکه شب شد گفتند غفرانک اللهمّ در مقام عذرخواهی برآمدند و آیه وَ ما کانَ اللَّهُ
مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ، نازل شد.
درّ منثور بسندي از انس بن مالک روایت نموده که ابو جهل بن هشام گفت: اللهمّ ان کان هذا هو الحق من عندك فامطر علینا
حجارة من السّماء، آنگاه آیه وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ، نازل شد.
و نیز درّ منثور از طبري از عطاء روایت نموده که گوینده این جمله: إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ ... تا آخر آیه نضر بن حارث
است.
لکن اختلافی که در کتاب درّ منثور در باره شأن نزول آیه إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ، ذکر گردیده بعید است
که نزول آیه مبنی بر حکایت گفتار کفّار قریش باشد. زیرا با عناد قلبی و کفر درونی آنان چگونه پس از اندك زمانی در مقام عذر
خواهی برآیند و جمله غفرانک الّلهم را بگویند. گذشته از اینکه کفّار قریش جنگ بدر و سایر جنگها را بر پا کردند أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 16 ، ص: 135
و بسیاري از آنان در جنگ بدر کشته شدند و یا دستگیر و به اسارت در آمدند و نیز رحمت پروردگار چگونه عذر خواهی آنان را
میپذیرد و نقل میکند.
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 135
یاد کن آن را که گفتندي خدا گر که این حق است و از تو سوي ما
یعنی این قرآن گر از پیش تو است وین محمد ص صاحب کیش تو است
سنگ پس بر ما بباران ز آسمان همچو بر اصحاب فیل اندر زمان
یا به ما آور عذابی دردناك گشت در خبس مقدار او هلاك
یعنی آنکو قائل این قول بود نضر حارث نام آن بد در نمود
قصّه اسفندیار رستم او خود معرّب کرده بد در گفتگو
صفحه 78 از 180
کانیست شیرینتر از این افسانهها که محمد ص خواند و آرد بما
کشته شد در حبس ز ایشان چند تن زان یکی بد نضر حارث بیسخن
(32)
، ص: 136
توضیحات .... ص : 136
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ.
برخی از مفسرین معتقدند که این خطاب مختص به مؤمنین در بدر بوده. زیرا افراد آنها باعث زوال دین اسلام میشد و در غیر مورد
حرام نیست. لکن این توهم فاسد است و لو شأن نزولش در آن موقع بوده و خطاب عامّ است. شامل تمام مؤمنین میشود و مورد
مخصّص نیست، بلکه جملات بعد هم شاهد بر عموم است که میفرماید:
إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا، این هم شامل جمیع کفار میشود و مراد از ملاقات تلاقی فئتین است براي قتال با یکدیگر لذا میفرماید:
زحفا و معنی کلمه زحفا اجتماع جماعت است که نزدیک شده باشند براي قتال.
فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ، یعنی پشت به آنها نکنید. کنایه از این است که فرار نکنید و در مقابل آنها ثابت قدم باشید و ایستادگی کنید و
کسی که فرار کرد و بخواهد جاي دیگري اختیار کند که تسلّطش بر آنها بیشتر باشد و خود را بجماعتی از مجاهدین برساند که با
هم همدست شوند در این صورت اشکالی ندارد و او را فرار از زحف نمیگویند اما در غیر این دو صورت که فرار از زحف است.
فقد باء بغضب من اللّه، و کلمه باء به معنی انصرف به طرف شرّ است. چنانکه در آیه 32 سوره مائده میفرماید: أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ
إِثْمِکَ، و توجه به غضب الهی، یعنی خود را در معرض غضب در آورده و البته کسی که مشمول غضب الهی شود، جایگاه او جهنم
است که بد جایگاه و بازگشتی است. ، ص: 137
البته مراجعه به تواریخ و کتب ارباب سیر و غزوات نبیّ اغلب موارد شیخین و من هو مثلهما فرار از زحف داشتند و فقط ایستادگی
در حروب مثل علی علیه السّلام وجود پیدا نکرده.
قوله تعالی: وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً.
این جمله بیان غرض و نتیجه است که از نظر اهمیت و تأثیر جنگ بدر در بنیان گذاري دین اسلام و قلع و قمع شرك و بتپرستی
از جهان، پروردگار بر اهل ایمان منّت نهاده است و اقدامات دفاعی آنها را از نظر تشریف و اهمیّت تأثیر آنها به ساحت آفریدگار
نسبت داده که بدین وسائل غیبی جنگ بدر بفتح و پیروزي مسلمانان پایان یافت و هفتاد تن از بزرگان قریش و بتپرستان در آن
صحنه به خاك هلاکت افتادند و نیز هفتاد تن به اسارت در آمدند و هیچیک از صحنههائی که مسلمانان با کفّار و مشرکان مبارزه
نموده جنگ بدین منوال شروع نشده و پایان نیافت. و جمله إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ، هر دو صفت فعل آفریدگار است، زیرا بر حسب
نظام تدبیر و نشر دین اسلام که غرض از خلقت سلسله بشر است و نظر به تضرّع و زاري رسول گرامی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
در آن صحنه و هم آهنگ بودن مسلمانان با او از رحمت آفریدگار ظفر و پیروزي بر دشمن را خواستار بودند آفریدگار نیز اجابت
فرمود:
قوله تعالی: بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
کلمه بلاء در اصل ما یظهر به الامر، است و چون در برابر نقمت صبر آدمی و در برابر نعمت شکر شخص ظاهر میشود، نقمت و
نعمت هر دو را بلاء گویند و خداوند بندگانش را مبتلاي ببلا میسازد، یعنی بنعمتها آزمایش میکند تا شکرشان و بمحن و شدائد
امتحان میفرماید تا صبرشان ظاهر ، ص: 138
صفحه 79 از 180
گردد و موجب اجر براي آنها شود و بلاء حسن در آیه مبارکه پیروزي و غنیمت و ثواب است.
قوله تعالی: وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ صفت فعل آفریدگار و مژده است که پیوسته مسلمانان را بر بتپرستان غلبه دهد و دین اسلام را
در جهان منتشر نماید و کفر و شرك و آثار آن را محو و نابود فرماید.
آیه بطور اطلاق معیّت و احاطه قیّومیۀ خود را نسبت به اهل ایمان و پیروان رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اعلام فرمود و
هرگز آنها را در برابر دشمن و بت پرستان بحال خودشان نخواهد واگذارد و پیوسته فتح و پیروزي را نصیب آنان میفرماید با اینکه
رحمت آفریدگار معیت قیومیۀ او با همه موجودات یکسان است ولی بلحاظ ایمان معیت و حمایت خاص نسبت به اهل ایمان و
تقوي اعمال میفرماید.
قوله تعالی: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ.
از کلمه عند اللّه استفاده میشود که این گروه مردم به سیرت درنده و هر یک عنصر مضرّي است که به حکم فطرت باید از آنها در
حذر بود و امید خیر و صلاح در آنان نبوده و در اجتماعات عضویت نخواهند داشت.
قوله تعالی: وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ.
از این آیه استفاده میشود که بهر کس چیزي القاء شود از یکی از چهار حالت خالی نیست.
1) معاند که ابدا حاضر بشنیدن نیست، بلکه انگشتان خود را هم در گوشهاي خود مینهد. )
2) منافق که میشنود و تظاهر بقبول در ساعت حضور میکند، ولی ، ص: 139 )
پس از آن از تدبري میکند و نه از آن چیزي میفهمد.
3) میشنوند براي اینکه عیوب خود را بر طرف کند و یک یک به آنها پی ببرد. )
4) میشنود تا نبود حق مهتدي گردد و آن جماعت مؤمنان هستند که تا روز رستاخیز موفق بهدایت هستند و براه راست و صراط )
مستقیم اسلامیّت میروند.
مجمع البیان نوشته: در این آیه مبارکه اشارهاي است به این که خداوند لطف خود را از مکلّفین دریغ ندارد و فقط به کسی که
میداند از لطف او سودي نمیبرد توجهی نمیفرماید. ضمنا باید توجه داشته باشیم که آدمی در احسن تقویم آفریده شده است
قابل تربیت و ترقّی و مستعّد کمالی است که ملک مقرّب هم به آن نمیرسد. او در ابتداي خلقت مادون فرشته و ما فوق حیوان
است. ولی به تربیت شریعت و متابعت هواي نفس پستتر از حیوان و بدترین آفریدگان میشود و حال کسی که میتواند بهتر از
ملک بود. بجائی میرسد. شَرَّ الدَّوَابِّ و بَلْ هُمْ أَضَلُّ، در باره او نازل میگردد.
قوله تعالی: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ.
این جملات تفسیر جمله لما یحییکم است. دعوت رسول گرامی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عبارت از اعلام بتوحید ذات و صفات و
توحید افعالی آفریدگار و دعوت باداء وظایف است و انسان در نتیجه قبول دعوت او روح حقیقی و حیات همیشگی بوي موهبت
دمیده میشود و این مرتبه از هدایت را نیز پروردگار در کمون بشر گذاشته است و طریقه فجور و تقوي و هدایت و ضلالت را به
وي الهام فرموده است و شرح آن در اثر قبول دعوت پیامبر اکرم است و ارائه طریق توحید و حق پرستی بر حسب عقیده و عمل
، ص: 140
است به این که قبول دعوت پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و رعایت مقررات و قوانین دینی واقعیتی زنده و حیاتی
معنوي و همیشگی در انسان ایجاد مینماید که سیرت آن خشنودي رحمت کبریائی و نعمتهاي اخروي است و معناي اینکه
پروردگار حایل است میان انسان و روح و روان او آن است که هر یک ربط به آفریدگارند و همه حالات و عواطف آن مانند
خوف و رجاء و محبت و عداوت که از شئون روح هستند و همچنین نیروي شنوائی و بینائی و سایر قواي جسمانی او همه تحت
صفحه 80 از 180
احاطه و قدرت آفریدگارند.
و در کلمات بین المرء و قلبه، قلب عبارت از نیروي عاقله و روح و روان انسانی است و حقیقت و قوام انسانی بروح است و همه
عواطف و کمالات علمی و فضائل خلقی و رذائل از شئون آن است مانند ایمان و کفر و خوف و رجاء و ناامیدي و تمنی و سرور و
حزن و صفت اختیار و حکم بصلاح عمل و اگر آفریدگار از انسان به قلب و روان او نزدیکتر باشد بطریق اولی بسایر اعضاء و
جوارح و قواي معنوي و جسمانی او نزدیکتر خواهد بود زیرا واقعیت انسان به روح و قلب است و سایر قوا و نیروها از شئون روح
هستند.
و این آیه بمنظور توحید افعالی احاطه پروردگار را بروح و روان بشر ذکر نموده از نظر اینکه یگانه مسطوره عوالم امکان و مقام
جمعی آنها بشر است و قوا و نیروهاي مادّي و معنوي بسیاري در او بودیعت نهاده است و ذخائري که آفریدگار در کمون بشر نهاده
در هیچیک از انواع موجودات نگذارده و نیز بغیر بشر امانت خود را نسپرده است. بدین نظر در آیه ذکر نموده که پروردگار حایل
است میان انسان و قلب و روح او و شاهد آن است که هر یک از وجود انسان و قلب و روح او ربط محض به آفریدگارند أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 16 ، ص: 141
و ارتباط هر یک به پروردگار بیشتر و نزدیکتر از ارتباط انسان به قلب و روح خود او و همچنین ارتباط روح به خود انسان است و
مالک حقیقی قلب و متصرف در آن قبل از انسان آفریدگار است.
آفرینش روح که عبارت از دمیدن روح و روان به بدن عنصري است و همچنین صورت اعتقادي و رشد و ظهور آن فعل پروردگار
و بمنزله کن ایجاد است و از نظر صدور و ایجاد دفعی و غیر زمانی است. زیرا تدریج از جمله معانی نسبی و قیاسی است و در میان
موجودات مادي نسبت بیکدیگر پدید میآید حیات و زندگی نوع بشر حیات دامنهدار و بینهایت است و زندگی بشر در این جهان
و همه افعال اختیاري او زمینه آمادهاي است براي زندگی ولی در جهان دیگر اگر دعوت رسول گرامی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
را بپذیرد و اصول اسلام و مقررات آن رفتار نماید و بر حسب عقیده و عمل ملتزم شود پس از سپري شدن حیات دنیوي او به حیات
و زندگی دیگر که عالم شهود است انتقال خواهد یافت و زندگی او در آن جهان ارتباط کامل با زندگی او در دنیا دارد.
اعمال نیک و صلاح و فساد و پسندیده و ناسزاي بشر در این جهان در سعادت و شقاوت و نیکبختی و بدبختی او در جهان دیگر
نهایت تأثیر را خواهد داشت یعنی رشد سیرت و ظهور عقیده و اعمال او در این جهان است.
با توجه باین نکته احاطه و حائل بودن پروردگار بر قلب بشر و بر خاطرات او از اراده و تصمیم و به حکم بصلاح عمل و نیروي
اختیار و همچنین نسبت به حرکات جوارحی او منافاتی با اختیار رو نفوذ اراده فاعل نسبت به افعال اختیاري خود ندارد، از نظر اینکه
احاطه پروردگار نسبت به ، ص: 142
حوادث و افعال اختیاري بشر سببیّت عمومی که در میان اشیاء و حوادث با افعال اختیاري بشر بر حسب نظام طبع بوده ابطال نمیکند
و در حقیقت احاطه و اراده پروردگار به فعل اختیاري بشر با صفت اختیار تعلق مییابد یعنی پروردگار فعل اختیاري انسان را
خواسته نه فعل بشر که خالی از اراده و اختیار فاعل باشد.
خلاصه احاطه و حایل بودن پروردگار بر خاطرات و بر قلب و بر حرکات جوارحی بشر با قید اراده و اختیار فاعل است.
قوله تعالی: وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ.
غرض از آفرینش جهان پهناور از کوچکترین ذرّه و کرات و کهکشانها بواسط ارتباط حقیقی که با یکدیگر دارند نظام واحد
بزرگی از آنها تشکیل میشود که یا هویت و واقعیت خود پیوسته در تغییر و تحول بوده یک حرکت عمومی تحت نظام و تدبیر
متفق پدید آمده ناگریز غرض از حرکت سوق جهان بسوي غرض کامل و هدفی کاملتر است و بسوي مقصد نهائی رهسپار خواهد
بود ناگریز به صورت جهانی ثابت و مستقر در خواهد آمد و نواقص این جهان رفع و هر قوه و استعدادي که سر تا سر جهان را فرا
صفحه 81 از 180
گرفته به صورت فضیلت ظهور خواهد نمود و چنانچه براي این جهان که ناقص و تبدّلپذیر است کمال حقیقی ثابت و بطور ابد در
نظر گرفته نشده باشد خلقت جهان بیهوده و عمل کودکانه خواهد بود.
بر این اساس حرکت و تبدّل که در اجزاء این جهان فرمانرواست باید جهان آینده بدنبال داشته باشد که همه نواقص آن رفع شود و
همچنین سلسله بشر در پرتو مکتب توحید و مکتب عالی قرآن و اجراي برنامه آن در جهان هر یک از افراد بشر بکمال مناسب خود
برسد و هر هدفی که در نظر ، ص: 143
گرفته نتیجه مساعی خود را در آن جهان بیابد و به صورت فعلیت در آید و جهان آینده که منتهاي سیر و حرکت است بنام عالم
قیامت و رستاخیز نامیده شود و نظام خاصّ ی بطور ثابت و مستقّر و ابدي در آن فرمانروا میباشد که محصول نظامهاي سایر عوالم
خواهد بود.
حرکت عمومی بسوي جهان آینده که به رسیدن مقصد صورت کامل و کاملتري در میآید و کاروان هستی به سر منزل اصلی
میرسد آیا استقرار آن جهان آینده ذاتی و حقیقی است و تغییر و تحولی که در همه ذرات و سر تا سر این جهان فرمانروا است در
آن سرا بکلّی پایان یافته از میان خواهد رفت و یا آنکه استقرار آن نسبی است ناگزیر از جهات دیگر در حرکت خواهد بود و
منافات ندارد که حرکت و افعال ساکنان جوار رحمت بمنظور استکمال و یا اجر و پاداش نباشد یعنی مانند افعال اختیاري بشر در
این جهان نباشد، زیرا محال است بدون نظر بغرض و فایدهاي حرکت و جنبشی در این جهان بوجود بیاید، بلکه مرتبهاي از ظهور
نتیجه و فعلیت و حرکت در محور کمال و ظهوري از رضایت کبریائی خواهد بود.
ضمنا این آیه شریفه اصول توحید را بیان کرده:
1) توحید ذات و صفات و نیز توحید افعالی که ظهور توحید ذات است. )
2) ایمان به پیامبران عموما و قبول دعوت رسول گرامی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بخصوص. )
3) ایمان به روز رستاخیز و اینکه زندگی بشر ابدي است از نظر تحوّل و تبدّلی که در سر تا سر این جهان فرمانروا است و جهان )
آینده کامل و کاملتري را بدنبال دارد که بر این جهان احاطه دارد و تأخري که میفهمیم ، ص:
144
بر حسب زمان خود ماست و نظامی که در آن است محصول همه عوالم است و نیز سلسله بشر از اولین و آخرین متصدي در پیش
دارند خواه ناخواه به آن مقصد خواهند رسید و نظر به این که غرض اصلی از عالم قیامت زندگی همیشگی بشر است عالم رستاخیز
نیز بتبع آن ابدي خواهد بود، همچنانکه غرض از خلقت جهان زندگی و کمال بشر است.
و از این آیه کریمه استفاده میگردد که رکن توحید اعتقاد بعالم رستاخیز است که اگر بشر به آن معتقد نباشد در زمره اهل توحید
نخواهد بود و به حکم فطرت اعتقاد بعالم قیامت جزء سیره و روش زندگی بشر است زیرا نیروي اختیاري که دارد زندگی او را بر
اساس مسئولیت و بر پاداش عمل و اجر و ثواب و عقاب نهاده است و غرض از خلقت بشر سوق آنان به کمالی است که در نهاد
دارند و بدین جهت بر موجودات فضیلت یافته و غرض از نظام آفرینشاند اگر زندگی بشر منحصر بزندگی دنیا باشد خلقت جهان
بیهوده خواهد بود و دلیل بر نقص فعل و نیز شاهد گویا بر نقص فاعل و عجز اوست.
و دین توحید حیات انسانی را بر اساس زندگی جاوید و همیشگی معرفی مینماید که هرگز مرگ آن را بپایان نمیرساند بدین
جهت زندگی بشر در هر دو جهان وابسته بیکدیگراند، یعنی خوشبختی و بدبختی و صلاح و فساد و سعادت و شقاوت در دو جهان
ارتباط بیکدیگر دارند و عقیده و اعمال و حرکات او در این جهان زمینه آمادهاي براي زندگی همیشگی او در جهان دیگر خواهد
بود و اگر کسی بقیامت عقیده نداشته و یا به آن توجه ننماید باز بر حسب عقیده و اعمال و حدّ وجودي براي او زندگی متناسب
همان آماده زندگی متناسب همان آماده و پی ریزي میشود گر چه خود او ، ص: 145
صفحه 82 از 180
بدان توجه نداشته باشد.
بشر باستناد حکم فطرت خدا داده معاد یعنی زندگی ابدي خود را اثبات مینماید و از نظر قدرت و نیروي اختیاري که دارد خود را
داراي زندگی همیشگی معرّفی مینماید ناگزیر بر اساس نیروي عقل و خرد باید زندگی نماید زیرا اگر بشر زندگی مرام و منطقی
جز پیروي از تمایلات خود نداشته باشد به شقاوت و بدبختی زندگی در دو جهان دچار خواهد شد و ایمان به روز جزاء و اعتقاد به
معاد در همه شئون فکري و اخلاقی بشر تأثیر دارد و محور سعادت او در دو جهان خواهد بود.
از نظر اینکه طرز تفکر عواطف و احساسات او را تعدیل مینماید و بعبارت دیگر حیات حقیقی و زندگی ابدي که از آن تعبیر
بایمان کامل میشود فصل اخیر و رشد حیات شعور و ادراك است و از توجه به تمایلات نفسانی بري و منزه است همچنانکه روح
قدس از مرتبه رذیله و نفس اماره بري و منزه است.
قوله تعالی: أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَۀٌ
.در این باره امیر المؤمنین علی علیه السّلام میفرماید:
لا تقولنّ احدکم اللهمّ انّی اعوذ بک من الفتنۀ لأنّه لیس احد الّا و هو مشتمل علی فتنۀ و لکن من استعاذ فلیستعد من مضلات الفتن،
فان اللّه تعالی و اعلموا انّما اموالکم و اولادکم فتنۀ.
یعنی البته هیچیک از شما نباید بگوید بار الها بتو از آزمایش پناه میبرم. زیرا هیچکس نیست مگر اینکه مشمول آزمایش خدائی
است. ولی کسی که طلب پناه از خداوند میکند باید پناه ببرد از آزمایشهائی که گمراه کننده هستند. زیرا خداوند متعال میفرماید:
بدانید که دارائیها و فرزندان شما ، ص: 146
آزمایشاند.
احمد انطاکی گفته است: خداوند متعال مال و فرزندان را فتنه گفت تا از فتنه به یک سو رویم و ما فتنه زیادتر میخواهیم.
جوان و پیر که در بند مال و فرزندند نه عاقلند که طفلان ناخردمندند یکی از دانشمندان گفته است هر چه تو را از خداوند متعال
مشغول سازد از مال و فرزند مشئوم و موجب بدبختی تو است و هر چه از دارائی دنیا ترا به خدا نزدیک کند و ترا بر عبادت او
اعانت نماید محمود و موجب خوشوقتی تو و ستوده بهر لسان و پسندید هر انسان است.
روح البیان نوشته:
ابن عباس گوید: کلب أمنی خیر من صاحب خائن، یعنی سنگ امین از رفیق خیانتکار بهتر است. لذا با توجه بمفاد امر و تذکر آیه
مورد بحث بر مؤمن واجب است که در موضوع مال از خدا بپرهیزد و آن را از راه حلال بدست آورد و در راه رضاي حق بمصرف
برساند و بطور کلی پیروي اوامر دین نماید و مخالفت نفس و هواي خویش کند زیرا مال فتنه است و ابتلائی است مه محک و
وسیله آزمایش آدمی است.
و نیز در باب فرزند بپرهیز از غضب خدا را فراموش نکند و حبّ اولاد یکی از دواعی او براي ارتکاب بر گناه و دشمنی با خدا و
بندگان خدا نگردد و در باره فرزند مراقبت کامل به عمل آورد و نشو و نماي دینی و اخلاقی قرار دهد و دوستی فرزند او را بجمع
مال نکشد که در شمار هیزمکشان درآید و خود بسوزد و دیگري از او منتفع شود و این آزمایش او را به پرتگاه شقاوت نیندازد و
بداند که اگر در دنیا در اثر تقوي فنا پذیري را از دست ، ص: 147
میدهد در نزد خدا اجر عظیمی دارد که همیشگی و جاویدان است خداوند متعال در این آیه شریفه به اموري اشاره فرموده است:
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً.
خداوند متعال در این آیه شریفه به اموري اشاره فرموده است:
تُقاتِهِ، به آن اشاره گشته љΠ اول تقوي و آن در مرتبه شریعت و آیه فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ و در مرتبه حقیقت در آیه: اتَّقُوا اللَّهَ حَق
صفحه 83 از 180
است و گفتهاند متقی آن است حق سبحانه و تعالی را وقایه خود گرفته باشد. هم در ذات و هم در صفات و هم در افعال و فعل او
در افعال حق فانی و صفات او در صفات حق مستهلک شده باشد.
دوم آنکه تقوي را بمخاطبین نسبت داده و جعل فرقان را به خداي تعالی پس چون خداي تعالی براي بنده خود خیر بخواهد او را
براي خویشتن بر میگزیند و در دلش چراغی از نور قدس خود قرار میدهد که بین حق و باطل و وجود و عدم و حدوث و قدوم را
بوسیله آن فرق گذارد و به سبب آن بعیوب نفس خویش بینا شود.
سوّم آنکه مغفرت و آمرزش فضل عظیمی از جانب خداوند متعال است پس بر بنده است که بخداي خود داراي حسن ظنّ یعنی
پندار نیک باشد و بداند که آمرزش او قطع شدنی نیست.
قوله تعالی: وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا.
طبق نوشته مفسرین این آیه در قصّه دار الندوة نازل شده است دار الندوة خانهاي بوده که ق ّ ص ی بن کلاب در مکّه آن را بنا نهاده
بود و قریش جز در آن خانه در جاي دیگر تصمیمی نمیگرفتند و آن را به این اسم از آن جهت خواندهاند که در آنجا براي
مشاوره جمع میشدند و نديّ و ندوة و ، ص: 148
نادي محلّی است که مجلس گفتگوي مردم در آنجا بوده باشد.
ثانیا خلق را مکري و حق را مکري است و مکر خلق از حیله و عجز است و مکر خالق از حکمت و قدرت و مکر خلق با مکر حق
باطل و زاهق است و مکر حق حق ثابت.
ثالثا فرق بین غدر و مکر این است غدر نقض عهد و شکستن پیمانی است که وفاي به آن واجب است و مکر بدون عقد پیمان است
، ص: 149
روایات .... ص : 149
1) در کتاب درّ منثور از صحیح بخاري از ابن هریره روایت نموده که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود از هفت گناه )
بزرگ که سبب هلاکت است بپرهیزید، سؤال شد کدامند. فرمودند:
1) شرك به خدا ( 2) قتل شخصی که حق حیات دارد جز در مورد قصاص ( 3) سحر ( 4) ربا خواري ( 5) حیف و میل مال کودك )
بی پدر ( 6) فرار از صحنه جنگ ( 7) نسبت دادن زنا به بانوي شوهر دار.
2) درّ منثور از ابن حیان بسندي از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که به اهل یمن نامهاي نوشت که در آن از )
فرائض و احکام و دیات بود و آن را با عمر و بن خرم فرستاد و در آن مکتوب نوشته بود بزرگترین گناهان نزد پروردگار در قیامت
شرك به آفریدگار و قتل نفس مؤمن بدون جهت و فرار از صحنه جنگ و عقوق والدین و نسبت زنا ببانوي شوهر دار و آموختنی
سحر و ربا خواري و اکل مال یتیم است.
3) در کتاب فقیه بسندي از ابن شاذان روایت نموده که امام رضا علیه السّلام مسائلی از او سؤال نموده بودند پاسخ آنها آن بود )
پروردگار از فرار از صحنه جنگ منع فرمود. زیرا سبب وهن و سهل انگاري در باره وظیفه است و نیز سبب بی اعتنائی بگفتار
پیامبران و امام عادل و پیشوایان به حق میشود و تخلف از یاري آنان ترك عقوبت کفّار بوده و نشر توحید و رفع ظلم و ستم به آن
بسته است و نیز سبب جرئت کفار بر مسلمانان و قتل نفوس آنان شده و ابطال دین توحید و فساد بر آن مترتب خواهد شد. أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 16 ، ص: 150
4) تفسیر عیّاشی بسندي از امام جعفر صادق علیه السّلام و تفسیر برهان بسندي از ابن عباس روایت نموده در باره آیه وَ ما رَمَیْتَ إِذْ )
رَمَیْتَ رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به علی ابن أبی طالب علیه السّلام فرمود که از خاك و ریگ بیابان قبضهاي به وي
صفحه 84 از 180
بدهد رسول گرامی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ریگ را بسوي کفّار افشاند و کسی از آنان در آن صحنه نماند جز اینکه ریک و
خاك دیدگان آنها را فرا گرفت.
5) کتاب درّ منثور بسندي از محمد بن قیس و محمد بن کعب روایت نموده گفتند هنگامی که مسلمانان در صحنه جنگ بدر با )
کفار برابر شدند رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قبضهاي از خاك برخسار کفّار افشاندند دیدگان همه آنها را فرا گرفت و
سپس مسلمانان پی در پی از آنها کشتند و بخاك افکندند و سبب هریمت و فرار قریش از صحنه جنگ گشت و آیه وَ ما رَمَیْتَ إِذْ
رَمَیْتَ نازل شد.
6) در تفسیر مجمع در باره آیه إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ. )
از امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده فرمود: مراد افرادي از قبیله بنی عبد الدار است که هیچیک از آنان دین اسلام را
نپذیرفتند جز مصعب بن عمیر و هم پیمان آنها بنام سئویبط.
7) در کتاب درّ منثور از ابن عباس و قتاده روایت نموده که مراد از آیه: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ، افرادي از قبیله بنی عبد الدار است )
که هیچیک از آنان دین اسلام را نپذیرفتند جز مصعب بن عمیر و سوید بن حرمله و همه آنها در جنگ احد کشته شدند در حالی
که پرچمدار قریش بودند.
8) تفسیر قمی بسندي از ابی البحارود و از امام باقر علیه السّلام روایت نموده در باره آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ )
إِذا دَعاکُمْ لِما ، ص: 151
یُحْیِیکُمْ. فرمود مراد ولایت علی بن أبی طالب علیه السّلام است زیرا پیروي مسلمانان از وي و قبول زمامداري او زندگی مردم را
کاملا تأمین مینماید و عدالت را در میان مسلمانان بطور کامل اجراء مینماید.
9) کافی بسند صحیح از ابی ربیع شامی روایت نموده گفت سؤال نمودم از امام جعفر صادق علیه السّلام از تفسیر آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ )
آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ. امام فرمود شأن نزول آیه در باره علی بن أبی طالب علیه السّلام است.
10 ) تفسیر قمی از ابی الجارود از امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده در باره آیه وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، )
فرمود پروردگار حایل میشود میان مؤمن و کفر و حایل است میان کافر که هدایت بیابد.
11 ) تفسیر قمی در باره وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً لا تُصِ یبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّۀً، گفته است آیه در باره اصحاب رسول گرامی است و زبیر )
بن عوام روز جنگ جمل که لشگر او فرار میکردند گفت من این آیه را میخواندم و گمان نداشتم که من مصداق آیه باشم تا
اینکه امروز یقین نمودم که من از جمله موارد آیه هستم.
12 ) تفسیر قمی نوشته که آیه وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً نازل شد رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود پس از رحلت و وفات من از دنیا )
هر که به مقام علی بن أبی طالب علیه السّلام ظلم و ستم نماید و مقام و منصب او را انکار کند مانند آن است که رسالت مرا انکار
نموده و نیز رسالت پیامبران گذشته را تکذیب نموده باشد.
13 ) تفسیر درّ منثور بسندي از سدي روایت نموده که میگفت آیه وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً لا تُصِ یبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّۀً بخصوص در )
باره اصحاب ، ص: 152
جنگ بدر نازل شد و این فتنه در روز جنگ جمل با آنان اصابت نمود زیرا در صحنه جنگ جمل از جمله کشته شدگان طلحه و
زبیر بودند و هر دو در جنگ بدر بودند.
14 ) در کتاب درّ منثور بسندي از زبیر بن عوام روایت نموده میگفت آیه وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً لا تُصِ یبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّۀً را مکرر )
میخواندیم ولی گمان نداشتیم که ما از اهل و مصداق آیه باشیم و سپس فهمیدیم که مراد از آیه ما هستیم.
15 ) کتاب درّ منثور بسندي از مطرف روایت نموده گفت به زبیر بن عوام میگفتم یا ابا عبد اللّه خلیفه را یاري نکردید تا هنگامی )
صفحه 85 از 180
که کشته شد و سپس براي مطالبه خون او قیام نمودند. زبیر گفت ما در زمان رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و همچنین در
زمان ابو بکر و عمر و عثمان آیه وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً لا تُصِیبَنَّ را میخواندیم و گمان نداشتیم که ما مصداق آن باشم تا اینکه فتنه در میان ما
رخ داد.
16 ) تفسیر مجمع از کلینی و زهري و نیز از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام روایت نموده که فرمودند: آیه یا أَیُّهَا )
الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ، در باره ابا لبابۀ بن عبد المنذر انصاري است. زیرا پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم یهود بنی قریظه را بیست و یک شبانه روز محاصره نمود بدین جهت از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
درخواست صلح نمودند که مانند یهود از قبیله بنی النضیر بسوي سرزمین شام با ذرعات و اریحات هجرت کنند به حکم و راي سعد
بن معاذ تسلیم شوند یهود گفتند یا رسول اللّه ابا لبابه را بسوي ما بفرست با او شور نمائیم نظر به این که فرزند و اموال او نزد آن
قبیله از یهود بود. رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ابا لبابۀ را بسوي آنان ، ص: 153
فرستاد یهود با او شور نموده گفتند ابا لبابۀ آیا به حکم سعد بن معاذ تسلیم شویم؟ ابا لبابۀ اشاره بگردن خود نمود کنایه از اینکه
حکم سعد قتل و ذبح است بدان تسلیم نشوید. جبرئیل جریان را به رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خبر داد آنگاه ابا لبابۀ
گفت به خدا سوگند که گامهاي خود را حرکت نداده بودم فهمیدم که به ساحت پروردگار و به رسول او خیانت نمودهام و چون
آیه نازل شد ابا لبابۀ خود را بستونی از ستونهاي مسجد بست و گفت به خدا سوگند که غذا و آب نمیخورم تا اینکه بمیرم و یا
اینکه پروردگار تو توبه مرا قبول نماید و به همین حال هفت شبانه روز باقی ماند غذا نمیخورد و آب نمیآشامید تا اینکه بیهوش
شد سپس پروردگار توبه او را قبول فرمود بوي گفتند توبه تو قبول شد ابا لبابه گفت هرگز خود را از این بند رها نخواهم نمود جز
اینکه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مرا از بند رها نماید. آنگاه رسول گرامی او را باز نمود سپس ابا لبابۀ عرض کرد براي
قبولی توبه خود که این خیانت را نمودم هرگز بمنزل خویشان خود نخواهم رفت و نیز از همه اموال خود صرف نظر نموده رسول
اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود یک سوّم اموال خود را صدقه بدهی کافی است.
، ص: 154
تجزیه و ترکیب .... ص : 154
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا ...
کلمه زحفا در این آیه مبارکه حال است براي الَّذِینَ کَفَرُوا، کلمه ادبار مفعول دوم کلمه تولّوهم است. کلمه متحرفا و متحیرا حالند
براي واو کلمه تولّوا، کلمه ذلکم خبر است براي مبتداي محذوف که کلمه الأسر باشد.
قوله تعالی: وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرِینَ.
ذلکم خبر مبتداي محذوف- الامر ذلکم- انّ اللّه موهن: خبر مبتداي محذوف الامران ...
قوله تعالی: لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ.
کلمه خیانۀ ضد امانت و منع حقی است که اداي آن واجب است.
تخوفوا مجزوم به تقدیر کلمه لا است و به نظر بعضی از مفسرّین منصوب و نصب آن بنابر معناي ظرف میباشد.
قوله تعالی: وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ.
کلمه هو الحق در این آیه شریفه ضمیر فصل محلّی از اعراب ندارد و کلمه الحق خیر است براي کان.
قوله تعالی: وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ.
کلمه و تولّوا در این آیه شریفه یعنی وَ لا تَتَوَلَّوْا که یکی از دو تاء براي تخفیف حذف شده است. وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ یعنی تسمعون
صفحه 86 از 180
القرآن و المواعظ و کلمه لا یسمعون یعنی لا یسمعون سماعا ینتفعون به و کلمه الصمّ جمع اصمّ یعنی کر صمم به معناي کري و
نداشتن حسّ شنوائی و کلمه البکم ، ص: 155
جمع ابکم یعنی لال و گنگ و بکم لالی و نداشتن حسّ سخنگوئی و کلمه دوابّ در آیه بعد جمع دابۀ یعنی آنچه بر روي زمین
بطور دبیب و نرمی راه میرود و استعمال آن اغلب در حشرات است و بر حیوانات بارکش هم اطلاق میشود و چون از آن انسان
اراده شود مقصود احتقار و پست شمردن آن آدمی است.